هُنر درمان راه حل محور رویکردی جهت حل موثر مسائل روانشناختی (کتاب الکترونیک)

باشگاه درمان کوتاه راه حل محور از بهمن ماه ۱۳۹۶ با سرپرستی دکتر میرسعید جعفری (دکتری تخصصی مشاوره از دانشگاه علامه طباطبایی و استادیار دانشکده رفاه) شروع به فعالیت نمود.

دکتر میرسعید جعفری با ارائه‌ی‌‌ توضیحاتی در خصوص درمان کوتاه راه حل محور در قالب برگزاری کارگاه‌های آموزشی در شهرستان‌های مختلف به معرفی این رویکرد، اصول، مفروضات، فنون و کاربست آن پرداخت و همزمان در همان شهرها به عضوگیری از اساتید، دانشجویان و اندیشمندان حوزه‌ی روانشناسی، مشاوره و شاخه‌های مرتبط با آن پرداخت.

پس از استقبال از به کارگیری این شیوه‌ی روان درمانی در موقعیت‌های بالینی متنوع، اشتیاق جهت اجرای دوره‌‌ی بین‌المللی آموزش مهارت آموزی کودک و نوجوان به روش درمان راه حل محور توسط اولین مربی کودک از فنلاند، پروفسور بن فورمن، با تلاشهای بی وقفه‌‌ی دکتر میرسعید جعفری و دانشجویان باشگاه درمان کوتاه راه حل محور به عمل رسید. این دوره با موفقیت در بهمن ماه ۱۳۹۷ در مرکز مشاوره رها واقع در شهر تهران اجرا گردید.

درحال حاضر باشگاه درمان کوتاه راه حل محور (SFBT Club) همچنان در جهت پیشبرد اهداف و رسیدن به نقطه‌های اوج بیشتری در زمینه‌‌ی روانشناسی، مشاوره و روان درمانی در حال فعالیت می‌باشد. لازم به ذکر است که تربیت مشاوران راه حل محور، یکی از مهمترین اهداف این باشگاه به شمار می‌آید.

روش خرید و تهیه این کتاب : تماس با مدیر تدوین و فروش اثر

09128598796

فروشنده : نشر آکادمیک

۳۳,۰۰۰ تومان

مقایسه
آیا قیمت مناسب‌تری سراغ دارید؟
بلیخیر
موجود در انبار
نقد و بررسی اجمالی

پیشگفتار…

“بسیاری از انسانها عقیده‌ی نادرستی در مورد شادی واقعی دارند. شادی واقعی از طریق کامروایی حاصل نمی‌شود. از طریق پایبندی به هدفی ارزشمند به دست می‌آید.”

هلن کلر

 

برای نویسندگان این کتاب (لیندا متکالف و من)، ایده‌ی نوشتن این کتاب از سال‌ها قبل، حتی قبل از این که خودمان هم بدانیم، آغاز شد.

در ترم دوم تحصیلات تکمیلی، از طرف دانشکده اعلام شد که یکی از پیشگامان رویکرد درمان راه حل محور به نام اینسو کیم برگ قرار است به منطقه‌ی ما (فورت ورف، تگزاس) بیاید، تا در دانشگاه دیگری سخنرانی کند. این خبر در بین دانشجویان غوغایی به پا کرد. دو سال بود که مشغول مطالعه‌ی تئوری‌های روان درمانی بودیم و حالا فرصتی پیشامده بود که بایکی از نظریه‌پردازانی که کارهایش را خوانده بودیم، ملاقات کنیم. هرگز هیجان آن روز را فراموش نخواهم کرد. دانشجویان به صورت گروهی برای رفتن به سخنرانی برنامه‌ریزی می‌کردند، اساتید برای شرکت در سخنرانی نمره اضافی در نظر می‌گرفتند و دانشجویان به دنبال دریافت امضای یادگاری از سخنران بودند. همه چیز شگفت انگیز بود. اما علیرغم تمام این موارد من نمی‌خواستم در آن سخنرانی شرکت کنم.

در آن زمان هنوز مطمئن نبودم که کدام نظریه برای من بهترین گزینه است. آشنایی من با نظریۀ درمان راه حل محور منحصر به گذراندن درس- مقدمه‌ای بر نظریه‌ها- در ترم قبل بود. می‌دانستم که این رویکرد با دیدگاه من هماهنگی دارد اما هنوز چگونگی کاربرد این نظریه را در برخورد با مراجعین نمی‌دانستم. شرکت در آن سخنرانی می‌توانست دیدگاه من را تغییر دهد بنابراین تصمیم گرفتم در آن برنامه شرکت نکنم. فکر می‌کردم اگر بدون بررسی تئوری‌های دیگر در آن سخنرانی شرکت کنم، تحت تأثیر گفته های سخنران در مورد رویکرد درمان راه حل محور قرار می‌گیرم. دانشجوی علاقه‌مندی بودم و دلم می‌خواست نظریه ای را در پیش بگیرم که به آن باور داشته باشم تا در آینده و در برخورد با مراجعینم موثر واقع شود. برای همین نمی‌خواستم در آن سخنرانی شرکت کنم تا پیش زمینه‌ی ذهنی در مورد درمان راه حل محور نداشته باشم. استنباط دیگرم این بود که اگر بعدا به این نتیجه برسم که رویکرد درمان راه حل محور مناسب‌ترین گزینه است، فرصت کافی برای استفاده از سخنان اینسو کیم برگ را خواهم داشت.

بعدها در طول تحصیل برایم روشن شد که درمان کوتاه راه حل محور(SFBT)، درواقع مناسب‌ترین روش برای من بود. از این‌که سخنرانی اینسو را از دست داده بودم پشیمان بودم. در ادامه‌ی تحصیلم از دیگران می‌شنیدم که آن سخنرانی چقدر عالی بوده و دانشجویان در مورد وقار اینسو کیم برگ و همچنین علاقه‌مندی و اعتقادش به رویکرد درمان راه حل محور سخن می‌گفتند. در مورد تمرین‌هایی که به شرکت‌کنندگان -درآن جلسه- داده بود و همچنین در مورد فروتنی او در مواجهه با افراد می‌شنیدم. زمانی که متوجه این‌ موارد شدم، پشیمانی‌ام به جهت از دست دادن آن سخنرانی بیشتر شد و در عین حال باعث شد به طور جدی‌تری بعد از فارغ التحصیلی‌ام برای شرکت کردن دریکی از برنامه‌های او تصمیم بگیرم.

در ژانویه 2007- درست دو ماه بعد از فارغ التحصیل شدنم- اینسو کیم برگ به صورت ناگهانی از دنیا رفت. وقتی این خبر را شنیدم متاثر شدم و گریه کردم. برای فردی که هرگز او را ندیده بودم، گریه کردم. چون فعالیت‌هایش تأثیر عمیقی بر تحصیلات و زندگیم گذاشته بود. خیلی ناراحت شدم چون دیگرامکان جبران آن سخنرانی از دست رفته برایم ممکن نبود.

بعدا متوجه شدم که استیو دی شیزر- همسر و همکار اینسو- که در توسعۀ درمان راه حل محور تلاش داشت، دو سال قبل‌ از فوت اینسو، در اروپا از دنیا رفته بود. نظریه‌پردازان اصلی دیگر هم یا از دنیا رفته بودند یا به زودی به آنها می‌پیوستند. پل واتزلاویک (نظریه‌پرداز رویکرد ارتباطات در موسسه تحقیقات روانی در پالو آلتو در کالیفرنیا) و جی هیلی (توسعه دهنده‌ی رویکرد خانواده درمانی استراتژیک) از جمله‌ی این افراد بودند. به این نتیجه رسیده بودم که اگر زمانی فرصت این را داشتم که با یکی از این افراد موثر در روان‌درمانی، به خصوص در زمینه‌ی باوردرمانی که مورد علاقه‌ام بود، ملاقات داشته باشم نباید آن فرصت را از دست بدهم. از طرفی، این نظریه پردازان همیشه در دسترس نبودند و برای حضورشان تضمینی وجود نداشت.

علاقه مند بودن من برای ملاقات و یاد گرفتن از این افراد فقط به خاطر این نبود که هیجان زده بشوم (اگرچه اعتراف می‌کنم بارها این‌طور شده بودم!)، بلکه به این خاطر مشتاق دیدارشان بودم که سوال ساده‌ای را که از زمان تحصیل در ذهنم بود، از آنها بپرسم: «چگونه بهترین روش کار کردن با مراجعین را یافتید.»

جواب این سوال را هیچ کجا پیدا نکردم. در تمام متن‌هایی که خوانده بودم نیز این سوال بدون جواب ماند. این متن‌ها اغلب برای توضیح دادن در مورد مفهوم یک تئوری، تکنیک‌های مربوط به آن و توسعه دهندگان آن تئوری، وارد جزئیات وسیعی می‌شدند. همیشه تمایل داشتم بیشتر بدانم. زمانی که مشغول بررسی رویکرد درمان راه حل محور بودم به داستان‌های افرادی که این الگو را به کار برده بودند،بسیار علاقه‌مند شدم. همیشه به داستان‌های دیگران علاقه داشتم. وقتی به دوران تحصیلم فکر می‌کنم، به یاد آوردن مطالبی که اساتید درس می‌دادند برایم راحت نبود، در عوض داستان‌هایی که در حین تدریس تعریف کرده بودند را به خوبی به خاطر داشتم. همیشه از اساتیدم می‌پرسیدم: «شما چگونه به این حوزه علاقه‌مند شدید؟» یا «چگونه رویکرد نظری خود را پیدا کردید؟»  پاسخهای آنها بیشتر از کتاب خواندن سبب یادگیری در من می‌شد. آنها چشمان مرا به دنیای کشف و شهودی باز کردند که بعدها زمینه‌ی اصلی این کتاب شد. زمانی که هریک از این اساتید در مورد تئوری‌ها و چگونگی تأثیر تئوری‌ها بر زندگی مراجعانشان و زندگی حرفه‌ای خودشان صحبت می‌کردند، متوجه اشتیاق آنها می‌شدم.

این گفت وشنود‌ها فقط با اساتیدم نبود. با همکلاسی‌هایم نیز اغلب دربارۀ نظراتمان در مورد تئوری‌ها و چگونگی استفاده از آنها، در واحدهای عملی، بحث می‌کردیم. در طول بحثهایی که داشتیم، گرایش‌های مختلف را بهتر می‌شناختیم و برخی از آنها بسیار مفید و برخی دیگر کمی گیج کننده بودند.

در ادامه دریافتم، دانشجویانی که مجذوب مدل‌های رواندرمانی سنتی مانند درمان رفتاری شناختی(CBT)، درمان عقلانی احساسی- رفتاری(REBT) یا رویکرد انتخاب می‌شدند، مقبولیت بیشتری در میان اساتید و دانشجویان دیگر داشتند. این دانشجویان از واکنش سرپرست‌هایشان در دوره‌ی کارآموزی شگفت‌زده بودند و زمانی که تحصیلاتشان تمام می‌شد، به تعدادی از آنها، جایگاه‌های شغلی درمان بلند مدت یا جایگاه سرپرستی، پیشنهاد می‌شد. دانشجویانی که به تئوری‌های پست مدرن مانند رویکرد درمان راه حل محور و روایت درمانی تمایل نشان می‌دادند، تجربه‌ای متفاوت داشتند. اما ماجراهای زیادی در مورد تهدیدهای شغلی و جلوگیری از ارتقای شغلی توسط سرپرستان وجود داشت. ما از این روند گیج شده بودیم و این موضوع سبب به وجود آمدن این سوال می‌شد: درمانگرانی که تئوری پست مدرن را به کار می‌برند چه تفاوتهایی دارند و چرا آنها برای کار کردن با مراجعین، راهی را انتخاب می‌کنند که در تضاد با رویکردهای سنتی قرار دارد؟

درباره‌ی درمان راه حل محور هر کتابی که در توانم بود، مورد مطالعه قرار دادم تا نه فقط مدل‌ها، بلکه از کسانی که این درمان را از آن خود می‌دانستند، بیشتر بیاموزم. در کتاب «بیل اوهانلون» نوشته شده بود که فرضیه‌های مسئله محور یا مشکل محور هیچ وقت به کار او نیامدند. همچنین در مورد تغییر روش کار پیتر دی جونگ و اینسو کیم برگ از مدل حل مسئله به سمت ایجاد راه حل، مطالعه کردم. در این مطالعات، دریافتم که گاهی اوقات کلمه‌‌ی Brief به کار می‌رود، اما در ادامه متوجه شدم دو کلمۀ درمان راه حل محور و Brief مترادف نبودند. به دنبال یافتن مترادف این واژه رفتم و متوجه شدم که Brief به کوتاه بودن اشاره دارد. با این وجود، هنوز در مورد افراد زیادی که این مدل را مورد استفاده قرار داده بودند و همچنین چگونگی آشنا شدن ویادگیری آنها با درمان راه حل محور، کنجکاو بودم. می‌خواستم در مورد آنها بیشتر بدانم. بدانم آنها چه نوع انسان‌هایی بودند و این را بیابم که آیا نقاط مشترکی با آنها دارم یا خیر؟ همچنین می‌خواستم بدانم که آیا آنها هم در مواجهه با رویکرد درمان راه حل محور، به موضوعاتی که من تجربه کرده‌ام- افزایش انگیزه و اشتیاق، تأثیر بر زندگی شخصی و برخی از تجربیات مهم کاری- برخورد داشته‌اند؟ و اینکه آیا این تجربیات برای سایر درمانگران درمان راه حل محور نیز اتفاق افتاده است؟

هیچ وقت پاسخش را فراموش نمی‌کنم. زمانی‌که جمله‌ی «الیوت شاید باور نکنی، ولی حقیقت اینه که برای من هم همین افکار وجود داشته. . . !»را می‌گفت، چشمانش از هیجان برق می‌زد. بیشتر ازیک ساعت در مورد این‌که او چگونه با درمان راه حل محور آشنا شده بود و این‌که نتیجۀ آن شناخت چه بود با هم صحبت کردیم. به این فکر کردیم که سوالات مطرح شده را به چه صورتی از سایر درمانگران درمان راه حل محور بپرسیم. لیندا متکالف تمام سوالات را یادداشت کرد، سپس فهرستی باورنکردنی از تمام کسانی که علاقمند بودیم سوالاتمان را از آنها بپرسیم تهیه کردیم. در پایان آن ملاقات، او همان چیزی که به آن فکر می‌کردم، اما از گفتنش می‌ترسیدم، را بیان کرد. او گفت: «کتاب خوبی میشه!» با این حرف ایده‌ی این کتاب شکل گرفت.

وقتی با افراد فهرست‌مان ارتباط برقرار کردیم به سرعت متوجه شدیم که حدسمان درست بود؛ ایده‌ی کتاب، عالی بود. این افراد به قدری بخشنده بودند که حاضر بودند تمامی سوالات ما را به طور کامل پاسخ دهند. می‌خواهم در مورد این افراد فوق‌العاده، که پاسخ درخواست‌های ما را دادند، این‌طور بگویم که در حقیقت، بدون تلاش آنها این پروژه وجود نداشت. پاسخ‌هایی که در سطوح جداگانه از این افراد دریافت کردیم، عمیقا بر ما تأثیر گذاشت و تاامروز نیز تحت تأثیر آنها باقی مانده‌ایم. مجموعه‌ای که از این افراد با انگیزه تهیه کردیم، جای خالی سخنرانی اینسو را برایم پر کرد. جواب سوالاتم را توسط افرادی یافتم که مشعل این مدل را روشن نگه داشته بودند و این‌بار، پاسخ‌هایشان بر روی کاغذ ثبت می‌شد و از بین نمی‌رفت. امروز همه این فرصت را دارند که با وجود کتاب حاضر، جوابهای این افراد بی‌نظیر را در مورد چگونگی انتخاب مدل درمان راه حل محور، بخوانند.

 

محتوای این کتاب

با توجه به اینکه رویکرد درمان راه حل محور، روش متفاوتی در درمان است، می‌خواهیم چندین جزء مهم این رویکرد را معرفی کنیم. در حال حاضر، کتاب‌های عالی مختلفی در مورد رهنمودهای این رویکرد در دسترس است (فهرستی از برخی کتاب‌های مورد علاقه‌مان را در انتهای این کتاب قرار داده‌ایم)، ولی این کتاب هدف متفاوتی دارد. امیدواریم با تمرکز بر درمان راه حل محور، بودن در جلسات درمانی و همچنین در زندگی، بتوانیم هنر درمان راه حل محور را معرفی کنیم. برای رسیدن به این هدف، فصل اول کتاب، با توضیح کلی در مورد مدل درمان راه حل محور، شروع می‌شود. به این صورت که بعضی از سوال‌های مرتبط با این رویکرد و همچنین توسعۀ آن در طول زمان را توسط استیو دی شیزر و اینسو کیم برگ، در مرکز درمانی میلواکی، بررسی خواهیم کرد. همچنین بعضی از اصول و فرضیه‌های مهم رویکرد و چگونگی راهنمایی درمانگر توسط آنها را در حیطه‌ی درمان راه حل محور، بررسی خواهیم کرد. در فصل دوم، محیط‌های مختلفی که درمان راه حل محور و همچنین تحقیقات مختلف دربارۀ این رویکرد در آنجا انجام شده، بررسی خواهند شد. در این فصل، گروه محققین نیز مورد بررسی قرار خواهند گرفت. تمرکز بر راه‌ حل‌ها، اغلب نوع متفاوتی از تفکر را می‌طلبد و قبل از وارد شدن به موضوعات اصلی کتاب، این نوع بررسی‌ها لازم است.

قسمت اصلی، در مورد تجربیات و داستان‌های درمانگران است. در این کتاب از تجربه‌ی درمانگران درمان راه حل محور در جهان، چگونگی پی بردن به تئوری توسط هریک از آنها و چگونگی اتفاق افتادن این روند برای آنها صحبت می‌شود. درمانگرانی که در این کتاب همکاری نموده‌اند، طیف وسیعی از اندیشمندان مانند مشاوران، مددکاران اجتماعی، روان‌پزشکان و خانواده‌درمانگران و ازدواج‌درمانگران را شامل می‌شوند. درمانگران، رویکرد درمان راه حل محور را در حیطه‌های مختلف از جمله خدمات روان‌پزشکی، آژانس‌های غیر انتفاعی، کار کردن با بچه‌ها و انجام تحقیقات پایه براساس درمان راه حل محور، به کار گرفته‌اند. آنان در همه جای دنیا فعالیت می‌کنند و پیشینه‌های بسیار متنوعی دارند. در این کتاب همچنین تلاش شده است، متن‌های مربوط به هریک از این افراد- تا حدامکان- به آنچه که خودشان فرستاده‌اند، نزدیک باشد، تا این تنوع و گوناگونی حفظ شود. این کار، محترمانه‌ترین روش برای بهره‌مندی از گفته‌هایشان بود؛ زیرا تمایل داشتیم همان‌گونه که به مراجعانمان احترام می‌گذاریم، به این درمانگران فعال نیز احترام گذاشته باشیم.

نویسندگان فصل سه و چهار، یعنی ایو لیپچیک و ایوان دولان، از افراد کلیدی در پایه‌گذاری این رویکرد بودند. این افراد برداشت دقیقی در مورد روزهای آغازین شروع این رویکرد ارائه می‌دهند. این گروه بر روی کریس ایوسون(فصل پنج)، که برای پایه‌گذاری «درمان کوتاه» به اروپا رفت، نیز تأثیرگذار بودند.

سه فصل بعدی، تنوع این رویکرد را نشان می‌دهند. آلیسون جانسون، تریسی تاد، و برایان کید در این خصوص بحث می‌کنند که چگونه علیرغم تفاوت‌هایشان بایکدیگر، همه‌ی آنها به این رویکرد پیوسته‌اند.

در فصل نه و ده، سینتیا فرانکلین و سارا اسموک، توسعه‌ی تحقیقات این رویکرد و پژوهش‌ها را مورد بحث قرار می‌دهند.

پنج فصل بعدی، تصویر واضحی از چگونگی به کارگیری این رویکرد در حیطه‌های مختلف مطرح خواهند نمود. رایا گل، در این فصل می‌گوید که چگونه روشهای درمان راه حل محور برای مراجعینش مورد استفاده قرار گرفته است. دبی هوگان، در مورد پایه‌گذاری درمان راه حل محور در سنگاپور صحبت می‌کند. تخصص هری کورمن، در زمینۀ سوء مصرف مواد است. لیندا متکالف، درباره فعالیتش در مدارس می‌گوید. تریس استینر و الاسدر مک دونالد نیز نشان می‌دهند که درمان راه حل محور، چگونه توانسته در حیطه‌های روان‌پزشکی به کار رود.

این قسمت از کتاب با سه فصل که در مورد تفاوت رویکرد درمان راه حل محور با رویکرد‌های دیگر است، به پایان می‌رسد. الیوت کانی، تورانا نلسون و ران وارنر که قبلا رویکردهای دیگری را آموزش دیده بودند، در این بخش در مورد چگونگی تجربه‌ی آموختن درمان راه حل محور، صحبت می‌کنند.

 

شرکت کنندگان

 

برایان کید (خانواده درمانگر- انجمن روان درمانی انگلیس)

ایوان دولان (درمانگر خصوصی- دنور، کلرادو)

سینتیا فرانکلین (دانشگاه تگزاس، استین تگزاس)

رایا گول (دارای مدرک از مدرسه درمان حرفه‌ای لندن)

دبی هوگان (فعال آکادمی آموزش درمان راه حل محور سنگاپور)

کریس ایوسون (جامعه شناس، دارای مدرک مددکاری اجتماعی از شورای روان درمانگری انگلیس)

آلیسون جانسون (درمانگر خصوصی، پاسادنا کالیفرنیا)

هری کورمن (درمانگر خصوصی، مالمو، سوئد)

ایو لیپچیک (درمانگر خصوصی، میلواکی، ویومینگ)

الاسدر مک دونالد (درمانگر خصوصی، انگلیس)

تورانا نلسون (استاد دانشگاهیوتا)

سارا اسموک (استاد دانشگاه تگزاس تک)

تریس استینر (درمانگر خصوصی، سوئیس)

تریسی تاد (جامعه‌ی خانواده درمانگران و ازدواج درمانگران؛ واشنگتن دی سی)

ران وارنر (دانشگاه تورنتو، کانادا)

 

مقدمه ای بر مدل درمانی راه حل محور

من و لیندا، سوالهای مشخصی در اختیار هریک از درمانگران قرار دادیم:

  • شما اولین بار چگونه با درمان راه حل محور آشنا شدید؟
  • چگونه متوجه شدید که درمان راه حل محور می‌تواند مدل مناسبی برای شما، در مواجهه با مراجعین باشد؟
  • کدامیک از ویژگی‌های این مدل، شما را مایل به استفاده از آن کرد؟

 

کار کردن با مراجعین: تأثیر حرفه‌ای درمان کوتاه راه حل محور

  • استفاده از درمان راه حل محور چه تأثیری بر کار شما با مراجعین داشته است؟ (لطفا اگر قبلا از مدل دیگری استفاده می‌کردید، ذکر کنید و در مورد تفاوتی که در خود و مراجعانتان بعد از استفاده از درمان راه حل محور مشاهده کرده‌اید، توضیح دهید)
  • نظر مراجعانتان در مورد روش شما چیست؟ اگر در میان آنها فردی بوده که قبلا از روش‌های درمانی دیگری استفاده کرده است؛ آیا این فرد نظری در مورد متفاوت بودن تجربه اش- با شما- دارد؟
  • چه چیز باعث می‌شود درمان کوتاه راه حل محور، تا این حد تأثیرگذار باشد؟
  • یکی از تجربه‌های درمانی مورد علاقه خود را توصیف کنید و به عنوان یک درمانگر بگوئید که چگونه این تجربه بر حرفه‌ی شما تأثیرگذار بوده است؟

 

زندگی بیرون از اتاق درمان: تأثیرات درمان راه حل محور بر زندگی شخصی

  • آیا درمان راه حل محور بر زندگی شخصی شما اثر داشته است؟
  • ویژگی‌های شخصیتی اصلی که بین درمانگران درمان راه حل محور مشترک است، کدامند؟

 

آموزش و اندیشه

  • اشتباهات متداولی که درمانگران این مدل اغلب مرتکب می‌شوند، کدامند؟ اگر می‌توانستید آنها را راهنمایی کنید، چگونه این کار را انجام می‌دادید؟
  • از کجا متوجه می‌شوید که این روش می‌تواند برای بعضی دانشجویان مناسب باشد؟
  • اگر به درمانگران درمان راه حل محور آموزش می‌دادید، چه استراتژی‌هایی به کار می‌بردید و چگونه آن‌ها را ارائه می‌دادید؟
  • یکی از پیشگامان درمان راه حل محور که بر روی شما اثرگذار بوده را نام ببرید و علت انتخاب خود را بگوئید.
  • به نظر شما این مدل درمان در آینده چگونه می تواند توسعه پیدا کند؟

 

زمانی ‌که من و لیندا متکالف هر فصل را بررسی می‌کردیم، متوجه شدیم که نه تنها همه‌ی سوالاتمان پاسخ داده شده بود، بلکه پاسخ‌ها فراتر از توقعات ما بودند. آنچه آموختیم فراتر از تئوری و تمرین بود و باعث شد آن بخش از وجودمان که ما را به سمت این حرفه کشانده بود، دوباره تحت تأثیر قرار بگیرد.

کتاب در فصل بیستم به پایان می‌رسد. در این فصل بیان می‌کنیم که در نوشتن این کتاب چه تجربیاتی به دست آورده‌ایم. در اینجا آنچه آموخته‌ایم، مطالبی که یافته‌ایم و آنچه را که به نظر می‌رسد میان درمانگران این مدل مشترک است، با دیگران به اشتراک می‌گذاریم.

در آخر،امیدواریم توانسته باشیم، برخی از اسطوره‌های درمان کوتاه راه حل محور را به خوبی معرفی کنیم. اسطوره‌هایی که در برابر کسانی که این مدل را درک نمی‌کنند، مقاومت می‌کنند یا در برابر انتقاداتی از قبیل «درمان راه حل محور پایۀ تحقیقاتی ندارد»، «درمان راه حل محور بسیاری از مسائل را نادیده می‌گیرد.» یا «درمان راه حل محور فقط به مسائل سطحی می‌پردازد.»، ایستادگی می‌کنند. امیدواریم بتوانیم بسیاری از این افراد پیشکسوت و همچنین افراد دیگری که در این حوزه فعالیت می‌کنند، معرفی کنیم.

اکنون داستانی را با شما در میان می‌گذارم که شاید برایتان مفید باشد. این داستان مربوط یه یادگرفتن درمان راه حل محور می‌باشد، و همکار و دوست نزدیکم، سیسیلیا برایم تعریف کرد. او به تازگی از یک مرکز مددکاری اجتماعی که تمرکزشان بر«CBT» بود، فارغ التحصیل شده است. ماه‌ها قبل از این کتاب، سیسیلیا نزد من آمده بود و از علاقه‌اش یه یادگیری رویکرد درمان راه حل محور صحبت کرده بود. من به او گفتم به زودی کارگاه آموزشی در این خصوص برگزار خواهم کرد. او در کارگاه آموزشی شرکت کرد و به سرعت و با اشتیاق وصف ناشدنی به تمرین این روش مشغول شد. به گونه‌ای که هر معلمی آرزوی دیدن چنین اشتیاقی در دانشجویانش را دارد.

یک روز، زمانی که در دفترم نشسته بودم سیسیلیا برای پرسشی نزد من آمد. می‌دانستم که می‌خواهد درمورد موضوعی جدی صحبت کند، بنابراین او را به داخل دعوت کردم و در را بستم. او اطلاع داشت که مشغول کار کردن روی این کتاب هستم و همچنین پیشنهادی برایم داشت. اینکه مطالعه کنندگان رویکرد درمان راه حل محور بیش از هرچیز، بهتر است این را درک کنند که درمان راه حل محور، تنها و صرفا مجموعه‌ای از تکنیک‌ها نیست، بلکه روش فکر کردن است. او همچنین از من درخواست کرد تا این مطلب را نیز عنوان کنم که افراد برای درک واقعی این رویکرد باید آن را بررسی کنند، در موردش مطالعه کنند، فکر کنند و بر راه‌حل‌هایی در زندگی شخصی‌شان تمرکز کنند. در ادامه، دلیل مطرح کردن این پیشنهادات را از او جویا شدم (چون از او بسیار بعید بود!). او توضیح داد؛ از زمانی که مطالعۀ این رویکرد را آغاز کرده، توانسته تغییرات زیادی در زندگی خود به وجود آورد. قبلا، آن قدر مضطرب بود که علائم جسمانی مانند دل درد را همیشه تجربه می‌کرد. اما پس از به کارگیری این رویکرد، دل دردها تمام شده بودند و او در زندگی کاری، خانوادگی و شخصی‌اش به نتایج خوبی دست پیدا کرده بود. تنها پاسخم به او این بود که تمام تلاشم را می‌کنم.

اکنون تمام تلاش‌ها در این کتاب متبلور شده است. من و لیندا متکالف، امیدواریم از نتیجه‌ی تلاش در معرفی اجزای مهم این رویکرد و همچنین از خواندن کارهای درمانگرانی که سخاوتمندانه به این پروژه کمک کردند، نهایت بهره را ببرید.

 

«الیوت کانی»

روش خرید و تهیه این کتاب : تماس با مدیر تدوین و فروش اثر

09128598796

نمایش ادامه مطلب
برچسب:
نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “هُنر درمان راه حل محور رویکردی جهت حل موثر مسائل روانشناختی (کتاب الکترونیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

پرسش و پاسخ

    برای ثبت پرسش، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید

    نقد و بررسی