بلاک چین : آینده درخشان عرصه دیجیتال

تابستان گذشته یعنی تابستان سال 2015 پرتو های نور در رودخانه هودسون[1] منعکس شده و بر روی درختان گردشگاه در مسیر اطراف رودخانه می افتاد. من در حال مطالعه مقاله ای در مورد خطرات احتمالی راه انداختن کسب و کاری در جمهوری دموکراتیک کونگو بودم، زیرا به دلیل برده داری، فساد، استثمار و کار در معدن برای استخراج مواد معدنی نادر مثل کولتان که در ساخت گوشی های هوشمند ضروری است راه انداختن تجارت در آنجا با مشکلاتی روبرو می شود. و سپس با واژه دیگری که در جهان بر سر زبانها افتاده بود مواجه شدم: بلاک چین[2]. در مقاله نوشته شده بود که ظاهرا این تکنولوژی جدید به عنوان داربستی عمل می کند که مخزن حامل کولتان استخراج شده از معدن را نگه می دارد. بلاک چین می توان مخزن حمل کولتان استخراج شده را قدم به قدم از داخل جنگلها به سمت تمامی گوشی های هوشمند بکشاند. بدین روش، فردی در آمریکا یا اروپا که گوشی همراه میخرد می تواند مطمئن باشد که برای مثال، خطری از جانب گوریل ها او را تهدید نمی کند!

مطمئنا خریدن گوشی همراه حس خوبی به همراه دارد. اما آیا معدن کارانی که کولتان را از معدن استخراج می کنند هم همین حس را دارند؟ همچنین با اندکی تحقیق متوجه شدم که بلاک چین روش های قدرتمندی برای تراز کردن زمین های اطراف معدن پیشنهاد میکند، و بنابراین سهم و همکاری معدن کاران در این حالت بهتر درک می شود. برای مثال، یک معدن کار حرفه ای که یکبار کولتان استخراج شده خود را از دست داده است، حالا با این تکنولوژی می تواند روند حرکتی مخزن کولتان خود را در هر جایی از زنجیره پیگیری کند. این نوع انتقال ممکن است به معدن کار ایده ای در مورد چگونگی بهبود بخشیدن مراحل مختلف در زنجیره عرضه از جمهوری کونگو تا کارخانه های چینی برای ساخت گوشی های همراه، یا حتی تا اپل استور[3] و خیابان وست فورتینس[4]، یعنی جایی نه خیلی دورتر از جایی که من نشسته بوده و در حال تماشای رودخانه بودم، بدهد.

چه نوع اقتصادی باید ایجاد شود تا اولین نفر در زنجیره عرضه بتواند به قیمت های نهایی ارائه شده در انتهای زنجیره عرضه دسترسی داشته باشد؟ این موضوع چقدر برای استفاده از کولتان به عنوان ماده معدنی استخراج شده توسط معدن کار، یعنی فردی که از بسیاری جهات با روش های این کار آشنا است، مفید و کمک کننده خواهد بود؟ حداقل می توان داستان مهمی را ایجاد کرد که بتواند به مشتری در درک این فرآیند کمک کند. در واقع می توان گفت که نیاز به وجود و آغاز بلاک چین کاملا محسوس بود.

بلاک چین نامی عجیب برای چنین مفهوم ساده ای می باشد. من خیلی زود با این نام سازش کردم و آن را پذیرفتم. این کتاب تمامی اطلاعات و دانسته های من در این حوزه را نشان می دهد.

تکنولوژی بلاک چین اساسا به عنوان برنامه و ابزاری برای پول دیجیتال یا همان بیت کوین[5] اختصاص یافت تا از طریق آن بتوان نحوه خرج کردن یا فروختن هر یک از این پولهای دیجیتالی را در هر لحظه پیگیری کرد. این عملکرد به تنهایی کافی بود تا این تکنولوژی به یک اختراع تحولی در جهان تبدیل شود. اندکی پس از معرفی بیت کوین در سال 2008، متخصصان فن آوری اندک اندک دریافتند که بلاک چین در بلند مدت می تواند حتی ارزشی بالاتر از ارزهای مجازی که برای آن ایجاد شده اند داشته باشد.

بلاک چین تکنولوژی ساده ای است که اساسا به عنوان یک محافظ دائمی و غیر قابل هک برای هر نوع اطلاعاتی که شما بخواهید ثبت کنید عمل می کند. امروزه می بینیم که این تکنولوژی حفاظتی ساده روشی ایده آل برای ساخت انواع متعددی از برنامه های خلاقانه و جدید ارائه می کند.

برای مثال، ثبت آمار فروش زمین ها، و در این شرایط هیچوقت این سوال مطرح نمی شود که چه کسی دفعه بعدی که زمین فروخته می شود آن را صاحب خواهد شد و حتی هیچ موسسه و سازمانی برای تایید خرید و فروش نیاز نخواهد بود. این نرم افزار قبلا در هوندوراس[6] ایجاد شده که در آنجا 80 درصد زمین ها عنوانی نامناسب دارند با اصلا عنوانی ندارند. ثبت نام مالکان زمین ها از طریق بلاک چین می تواند از مالکیت غیر قانونی زمین ها جلوگیری کرده و جنگل را از تصاحب و سکونت غیر قانونی محافظت کند.

نوع دیگری از املاک واقعی یعنی املاک دیجیتالی واقعی که فقط در اینترنت وجود دارند، در یک کشور دیجتالی با نام جنسیس سیتی[7] ارائه می شوند. تعداد محدودی از زمین ها با عنوانی ثبت شده در بلاک چین به افرادی که هر وقت که بخواهند می توانند این فضای دیجیتالی را گسترش دهند فروخته شده اند. آیا این کار شبیه فروختن مرداب های فلوریدا[8] به شمالی ها در دهه 1950 نیست؟ و یا آیا مالک بخشی از جهان دیجیتالی بودن که انتظار می رود توسط میلیون ها نفر بازدید شود ارزش دارد؟ شما می توانید یک مغازه، یک بازی، مجله یا هر چیز دیگری را در این فضا بسازید.

مزایای بلاک چین خیلی بیشتر از الگو های کسب درآمد ساده است. در آفریقای شرقی، شرکتی با نام والا[9] از بلاک چین به گونه ای استفاده کرده تا مردم بتوانند از طریق گوشی های هوشمند خود به خدمات بانکی دسترسی داشته باشند. این اتفاق موجب شد تا آنها برای بار اول از خدمات اقتصادی نوین و مدرن بهره ببرند. و در نیویورک[10]، هنرمندی با نام کوین ابوش[11] کدهای عددی حروفی بلاک چین را با خون خود ثبت کرد و آنها را برای فروش گذاشت. او همچنین تصویری رمز نگاری شده از عکسی که خودش برای یک میلیون دلار گرفته بود را به فروش گذاشت در حالی که خود عکس مشاهده نمی شد.

امروزه تعداد زیادی از تجارت ها و کسب و کارها ایجاد شده اند که دیگر به صورت سنتی اداره نمی شوند و در آنها از بلاک چین برای پخش تراکم مالکیت و کنترل آن به شیوه ای که مردم از یک کاپیتالیسم تساوی نگر سود ببرند استفاده می شود. چیزی در مورد بلاک چین الهام بخش برخی از افراد بود تا این تکنولوژی را در مسیر ها و شیوه های مختلف دنبال کرده و گسترش دهند.

از سوی دیگر، همانطور که من در سیر و مطالعه در دنیای بلاک چین فهمیدم، بلاک چین تکنولوژی است که بحث های زیادی را به همراه داشته و دقیقا نمی توان فهمید این تکنولوژی چگونه کار می کند. هرچند من باور دارم لازم است فردی دانش عمیقی در مورد تکنولوژی داشته باشد تا بتواند بلاک چین را درک کند، منظور از درک فهمیدن مفهومی از بلاک چین و نحوه کارکرد آن می باشد چرا که این تکنولوژی بیتشر از آنچه که بتوانیم تصور کنیم پتانسیل دگرگون کننده و تبدیلی در جامعه ما دارد. من آنچه را که یاد گرفته ام را با این امید با شما به اشتراک می گذارم تا الهام بخش این باشد که بتوانید راهی پیدا کنید تا بفهیمد چگونه بلاک چین می تواند اول از همه شروع به ایجاد تغییر در زندگی خود شما کند.

فروشنده : 1001packi

تماس بگیرید

آماده ارسال
مقایسه
آیا قیمت مناسب‌تری سراغ دارید؟
بلیخیر
موجود در انبار
نقد و بررسی اجمالی

بلاک چین را تجربه کنید.

بلاک چین به چه معناست؟

بلاک چین خود تکنولوژی است. بیت کوین تنها اولین تجسم و نمود از پتانسیل حقیقی این تکنولوژی می باشد. 

(مارک کتیگزبرگ)

بلاک چین یک نرم افزار است و دقیقا به سادگی نرم افزار عمل می کند.

مثل نرم افزار، بلاک چین نیز شی نیست و حالت فیزیکی ندارد. بلاک چین همانند زنجیره ای از کدها در کامپیوترها، تلفن های همراه، و سایر ابزارها وجود دارد. شما با اتصال به گوشی خود، کامپیوتر یا سایر ابزارهای دیگر از طریق نرم افزار و اینترنت به زنجیره متصل می شوید. در این حالت در واقع شما بخشی از سیستمی هستید که احتمالا صدها، هزارها و شاید میلیون ها افراد و ابزارها به آن متصل هستند و همه شما در کنار هم در یک زمین در حال بازی کردن هستید و هیچ سلسله مراتب کنترلی برای کنترل شما وجود ندارد. ماهیت ناپایدار زنجیره ها نشان می دهد که چگونه می توان قدرت بی نظیر افراد را در بازار ایده ها، حکومت، و سرمایه گذاری تضمین کرد. شما نمی توانید یک بلاک چین را لمس کنید، ولی بلاک چین می تواند.

به پشت دراز بکشید و به آسمان صاف شبانه نگاه کنید. تصور کنید که هر ستاره با یک پرتو نور به ستاره بعدی متصل شده است. اینگونه که ستاره ها یکی پس از دیگری به هم وصل شده اند. پس این پرتو های نور تمامی ستاره های نزدیک به هم را به یکدیگر وصل کرده است. و آن ستاره ها به ستاره های همسایه ی خود اتصال دارند، و بدین ترتیب توالی اتصالی ستاره ها تا بی نهایت ادامه دارد و در واقع تمامی ستاره با یکدیگر مرتبط اند. پس تمامی ستاره ها به یکدیگر از طریق نزدیک ترین ستاره به شما به یکدیگر وصل شده اند. این تصور شما از آسمان شبانه در واقعی مدلی از یک توزیع شبکه ای می باشد. اینجا دقیقا جایی است که بلاک چین شکل می گیرد. این ستاره ها نمادی از کامپیوترها، گوشی های همراه و سایر ابزارها بودند که همگی به یکدیگر وصل شده و همه آنها وظیفه بازخوانی کد های کامپیوتری که همان بلاک چین است را دارند.

 

بلاک چین دقیقا چه کار انجام می دهد؟

شبکه های تجاری با محوریت بلاک چین جایگزین شبکه های فعلی خواهند شد، به آرامی اما ناگهانی، و قدم به قدم فراگیر خواهند شد.

(ناوال راویکانت).

 

خیلی ساده است، در واقع بلاک چین یک دفتر ثبت آنلاین است. خب این مطلب آن دفترهای بزرگ سبز رنگ را یادآوری می کند که قدیمی ها در آن فروش تراکتور یا پولهای پس انداز شده را یادداشت می کردند. آیا به نظر احمقانه است؟ نه وقتی که این دفترهای ثبت را پایه و اساس تمدن در نظر بگیریم. بدون آنها ما هیچگاه نمی توانستیم تجارت، بازارها و یا شهرها را گسترش دهیم.

این دفترهای ثبت:

  • تمامی اطلاعات در اقتصاد را ثبت می کنند.
  • وضعیت را نشان می دهند مثل شهروندی و کارمندی
  • عضویت را تایید می کنند.
  • مالکیت را نشان می دهند.
  • ارزش چیزها را مشخص می کنند.
  • نوعی مالکیت هوشمندانه ایجاد می کند.
  • با تایید اصل و ریشه آثار هنری حقیقی و اصل بودن آنها را تایید می کند.
  • هویت ما بر روی این زمین را ثابت می کنند.

به عبارت دیگر، این نرم افزار یک محافظ و دفتر ثبت دیجیتالی برای پیگیری و ثبت هرگونه اطلاعات می باشد. این نرم افزار قابلیت رهگیری خرید و فورش کالاها، انتقال پول، اصل و ریشه اثرات هنری و اشعار، درمان پناهجویان در مراکز مربوطه، و سلامت منابع طبیعی در میان سایر موضوعات را دارد. دو بلاک چین خاص با نام های بیت کوین و اتریوم[1]، مشهورترین و ارزشمند ترین بلاک چین ها هستند. البته میلیون ها بلاک چین دیگر وجود دارند که در میلیونها کامپیوتر فعال اند.

علی رغم طرز فکری که در ذهنیت عموم مردم قرار دارد، بلاک چین همان بیت کوین نیست. در واقع، بلاک چین یک دفتر ثبت دیجیتال است که بیت کوین و ارز های مجازی دیگر را از طریق ثبت وجود هر کوین یا همان سکه، مالک آن، زمان فروش آن، و خریدار آن را تایید می کند. این موضوع مهمی است، زیرا شما نمی توانید مالکیت سکه های مجازی خود را از طریق جیرینگ جیرینگ این سکه ها در جیب خود ثابت کنید، این سکه ها فقط در دنیای مجازی به صورت کد های کامپیوتری وجود دارند. بدون بلاک چین، این سکه های مجازی یا همان بیت کوین ها هیچ ارزشی ندارند.

تمامی بلاک چین ها بر اساس توانایی آنها در ذخیره اطلاعات به صورت تغییر ناپذیر از یکدیگر متمایز می شوند، بدین معنی که در آنها اطلاعات نه تغییر می یابند نه هک می شوند. این ویژگی برای طراحی تکنولوژی به دلایل متعددی ایجاد شده که ما آنها را اخیرا متوجه شده ایم و احتمالا این موضوع تبدیل به مهم ترین ویژگی در هر بلاک چین شده است. برای مثال، اگر همین حالا بخواهید پول حمل نقل وسیله ای با کشتی را به شرکتی خیلی دورتر از شما ارسال کنید، باید به بانک مبدا اطلاع دهید تا به بانک مقصد بگوید که این ارسال پول کاملا قانونی می باشد. ممکن است چندین روز طول بکشد تا این پول به طور واقعی به حساب مقصد برسد. همچنین شرکت مورد نظر نیز برای تایید قانونی بودن این ارسال به بانک خود وابسته است. هر مرحله از این روند هزینه ای دارد، در واقع شما برای “قانونی بودن و اعتماد” پول پرداخت می کنید.

ماهیت تغییر ناپذیری انتقالات در بلاک چین می تواند این نیاز به یک واسطه را از بین ببرد، چرا که این پول به طور قطعی و بدون چون و چرا برای شما ثبت شده و می توانید آن را خرج کنید. نمی توانید دوبار پول را خرج کنید، یا ادعای پولی که برای شما نیست را داشته باشید.

این قطعیت در ثبت منجر می شود که مردم به بلاک چین اعتماد کنند و آن را “غیر قابل اعتماد” بنامند. یعنی ماهیت مکانیکی الگوریتم های غیر قابل هک باعث ایجاد اعتماد به خودی خود می شود.

عملکرد اصلی هر بلاک چین دسته بندی اطلاعات دیجیتالی در مجموعه هایی با نام “بلوک” می باشد که این بلوک ها غیر قابل تغییرند. این اطلاعات می توانند هر نوع از انتقالات مالی تا  آمار درختان کائوچو در آمازون باشند، یعنی هر چیزی که بخواهید می توانید ثبت کنید. هنگامی که یک بلوک پر از داده باشد، البته بعد از شاید 2000 داده ورودی، یکی از چندین فرآیند پیچیده مورد استفاده قرار می گیرد تا این داده ها به صورت دائمی و غیر قابل تغییر ثبت شوند. هر بلوک از طریق کدهایی به بلوک دیگری متصل می شود که این کدها مرجع محتوای هر دو بلوک هستند. به همین دلیل است که ما آنها را “زنجیره” یا همان چین می نامیم.

اگر کسی تلاش کند اطلاعات را در یک بلوک بسته تغییر دهد، کدهای رابط این بلوک با بلوک های دیگر کارایی نخواهند داشت. آلارم های مجازی این قطع ارتباط را هشدار خواهند داد. این زنجیره های امنیت فوق العاده ای دارند. اما این همه ماجرا نیست.

هر کسی که به یک بلاک چین با استفاده از ابزارهای خود متصل می شود، در واقع یک گره در این بلاک چین را تشکیل می دهد. بر روی هر زنجیره ممکن است هزارها و شاید میلیون ها گره وجود داشه باشد. نقطه عطف این طراحی این سات که بلاک چین در تک تک این گره ها تکرار شده، و به طور مدام به روز می شود. به فرض محال اگر کسی اطلاعات را در یکی از این بلوک ها تغییر دهد، سایر بلوک ها نیز به دنبال آن تغییر می یابند و فرد مجبور است که همان کار را در هر یک از این گره ها نیز انجام دهد. و خب آلارم ها را فراموش نکنید. در این شرایط این کار نشدنی به نظر می آید.

این مجموعه از گره ها می توانند در شبکه ای غیر متراکم یا توزیع شده قرار داشته باشند که این نوع شبکه ها در حوزه های مختلفی همچون تجارت، هنر، موسسات اجتماعی، و غیره به وفور مشاهده می شوند. شبکه های غیر تراکمی هنوز ساختارهای سلسله مراتبی را تا حد اندکی حفظ کرده اند. در شبکه های توزیعی، که در واقع مفهوم عدم تراکم را در سطح دیگری دیگری نشان می دهند، هر گره نشانگر چگونگی اداره شبکه هستند. در اینجا هیچ سلسله مراتب، رئیس یا اربابی وجود ندارد. هر یک از گره ها می توانند از زنجیره حمایت کنند. شبکه توزیعی اختراعی بنیادی در چگونگی ساختار تعاملات، حکومت، و سایر سیستم هایی که ما در جامعه به آنها وابسته ایم می باشد. ما نمی دانیم این تعهد به شبکه های توزیعی ما را به کجا خواهد برد، و از آنجایی که من فرد خوشبینی هستم امیدوارم که ما را به جای خوبی هدایت کند.

خوشبختانه شما هیچ گاه به طور آگاهانه به این بلاک چین ها متصل نمی شوید. در طی پنج سال گذشته احتمالا شما هر روزه ندانسته از طریق استفاده از نرم افزارها و برنامه های مشابه در تکنولوژی از طریق ابزارهای گوناگون با بلاک چین در ارتباط بوده اید. بلاک چین یک تکنولوژی بنیادی و چارچوبی است که باعث محقق شدن سایر چیزها می شود. در مفهوم گسترده تر، از نظر مفهومی شبیه به این است که چگونه سیستم عملکرد کامپیوتر به شما امکان جستجو در گوگل، یا نوشتن متنی در ورد، یا گوش کردن به موسیقی را می دهد. حدس می زنم که اکثر ما دقیقا نمی دانیم که این چیزها چگونه کار می کنند. همانند سایر نرم افزارهای سیستم، واقعا لزومی ندارد که بفهمیم دقیقا چه اتفاقی در حال افتادن است.

یک بلاک چین هیچ زیبایی ندارد، مگر اینکه شما برنامه نویسی باشید که فشار دکمه های کامپیوتر و نوشته های آن به نظرتان زیبا بیابد. بلاک چین شبیه به نوشته های زیر است (فقط نگاهی جرئی به این کدها بیندازید، مگر آنکه آنها شما را شیفته خود کنند):

  1. # Create the blockchain and add the genesis block
  2. blockchain = [create_genesis block( )]
  3. previous_block = blockchain [0]
  4. دد
  5. # How many blocks should we add to the chain
  6. #after the genesis block
  7. num_of_blocks_to_add = 17
  8. ون
  9. #Add blocks to the chain
  10. for i in range(0, num_of_blocks_to_add):
  11. block_to_add = next_block(prevous_block)
  12. append(block_to_add)
  13. previous_block = block_to_add
  14. # spread the word!
  15. Print “Block #{} has been added to the

blockchain!”.Format (block_to_add.index)

  1. Print “Hash: {}\n”.format(block_to_add.hash)

این کد های برنامه نویسی هنگامی که در کامپیوتر شما دانلود می شوند  به یک خط اتصال قابل استفاده تفسیر می شوند.

شرکت ها و موسسات مختلف می توانند نرم افزار ها و برنامه های گوناگونی را با استفاده از این نوع کدگذاری ها بسازند تا افراد بتوانند اطلاعات را در کامپیوتر ها، گوشی ها و سایر ابزر ارتباطی بهتر دریافت کرده و به آنها دسترسی داشته باشند. برای مثال، این برنامه ها ممکن است کمک کنند تا به افراد مورد نظر خود پول ارسال کنید. یا به فروشگاههای لباس های دست دوز دسترسی داشته باشید. یا وارد یک رسانه ارتباط جمعی مثل استیمیت[2] شوید که مردم در آن با فعالیت های مجازی کسب درآمد می کنند، یا مثل فیسبوک صرفا به فعالیت های ارتباطی در دنیای مجازی بدون کسب درآمد بپردازید.

بلاک چین همزمان با درجه بالایی از امنیت و محافظت از اطلاعات، آنها را در اختیار کاربر نیز می گذارد. این چگونه امکان پذیر است؟

هویت فرد یا دستگاهی از یک بلاک چین استفاده می کند پشت مجموعه ای از کدها مخفی می ماند. مکر اینکه خود فرد اجازه دهد که شما بفهمید او کیست. هرچند، ارتباطات صورت گرفته توسط این هویت کاملا واضح و آشکار است. در این حالت، می توانید مشخص کنید که یک ارتباط برقرار شده یا نه، هرچند شاید ندانید که دقیقا چه کسی این ارتباط را بر قرار ساخته است.

چند جمله بالاتر من به امنیت بالا اشاره کردم نه امنیت کلی. زیرا اگر کسی بخواهد این ارتباطات را پیگیری کند بر اساس تحلیل الگوهای ارتباطی شما می تواند به پاسخ برسد. شرکت هایی مثل چین آلیز[3] و الیپتیک[4] همیشه این کار را انجام می دهند.

به نظرم من الان یکی از موضوعات مهم جمع گرایی است، فضای همکاری و حس جمع گرایی مثبت به سرعت در نیویورک و اطراف آن در حال گسترش است. مثلا در برخی شرکت ها  فضای جالب و دوستانه ای هنگام خوردن صبحانه ایجاد می شود. “نظر افراد جمع گرا این است که معتقدند جهان در آستانه ی یک انقلاب تحولی آگاهانه در جامعه ای که توسط فرد گرایی و جدایی از تعاملات بین فردی تعریف می شود اما به سمت جامعه جمع گرا در حال حرکت است”. چه کسی بهتر می تواند برنامه یا عنوان “بلاک چین AI، و زن سالاری عصر جدید” را سازماندهی کند؟

من وارد ساختمانی با سقف بلند و همچنین مبلمان خاص سلطنتی شدم که یک بار طولانی و بزرگ داشت و یک چای نعنا سفارش دادم. متصدی بار با آرامش به من لبخند زد. من بر روی یک صندلی نشستم و به جمعیت بیست سی نفره که بر روی کاناپه ها نسته بوند نگاهی انداختم. برخی از آنها نزدیک یکدیگر نشسته  و منظر شروع برنامه بودند. پنج نفر از اعضای هیئت مشاوران بر روی کاناپه جلویی زیر شمعدانهایی با شکل ستاره نشسته اند نور شمع ها دقیقا بر روی آنها افتاده بود. من اطلاعات زیادی را از یک رئیس و مربی سلامت و جنسیت با نام آنیتا ترزا بوئینگر[5] کسب کردم، که این خانم بحث را با توضیح شباهت ها بین بلاک چین و جوامع زن سالار که ترجیح می دهند ساختار های سازمانی غیر سلسله مراتبی را دنبال کنند، آغاز کرد. او بیان کرد که این سیستم ها سیستم توزیعی بلاک چین را منعکس می کنند، یعنی هیچ مرجع قدرتی در آنها وجود ندارد. او بیان کرد: “در نظام زن سالاری، منابع به صورت متفاوتی در مقایسه با نظام مرد سالاری توزیع می شوند، در این نظام هیچ رقابتی وجود ندارد”.

او از همه خواست تا تلفن همراه خود را کنار بگذارند و تصورکنند که کف دست آنها یک تلفن است. پشت سر او بر روی دیوار عکسی از دخانتیات بود.

او گفت: “دست خود را تکان دهید و به آن ضربه بزنید انگار که واقعا آنها گوشی همراه هستند، کف دست خود را لمس کنید، دقیقا همان تجربه ای را احساس کنید که هنگام کار با تلفن همراه خود دارید”.

می توانستم حس کنم که کل افراد حاضر در اتاق تعجب کردند.

او ادامه داد: “حالا گوشی های همراه خود را روی زمین کنار یکدیگر بگذارید، آنها می توانند با یکدیگر صحبت و معاشرت کنند”.

تعداد اندکی اعتراض کردند اما اکثر افراد کاری را که گفته بود انجام دادند. این روشی هوشمندانه برای جدا کردن افراد از گوشی هایشان و توجه به مطالب بیان شده بود.

او ادامه: “خب حالا بیایید تا هیئت مشاوران تیزبین خود را تحت تاثیر قرار دهیم”.

هنگامی که حاضرین فهمیدند که گوشی های آنها گرفته شده، حس کردم حس عظیمی از اضطراب سراسر اتاق را فرا گرفت. در این ضمن، در حالی که گوشی های آنها آنجا روی زمین برای خود قرار گرفته بودند.

بوئیننگر جس کراشاک[6] را معرفی کرد که در کونسنسیس[7]، یک شرکت خلاق که تجارت و تولید محصولات اجتماعی را از طریق بلاک چین اتریوم گسترش داده است، کار می کرد. این شرکت در طول فقط یک سال از 80 نفر کارمند به 800 نفر رسیده بود و چندین پروژه در خط لوله کشی در دست داشت و از یک شرکت ساده نو بنیان به یک موسسه تجاری در ارتباط با تامین انرژی با کیفیت شده بود. همچنین در این برنامه ماجا ووجینوویچ[8]، مدیر عامل موسسه گروه O و یکی از اولین شخصیت های فعال در حوزه بلاک چین و سایر تکنولوژی های نو ظهور، دکتر فرانسیسکا فراندو[9]، فیلسوف فرا انسانی با پیش زمینه ای از تحقیقات مرتبط با جنسیت، و الکس گوردون برندر[10] طراح برنامه های تجاری که قبلا رئیس طراحی تجاری در شرکت کونستسیس بود حضور داشتند.

بوئیننگر و سایر اعضای هیئت مشاور ظاهر خوبی داشته و لباس مناسبی پوشیده بودند، مخاطبان، بر روی صندلی های راحتی و کاناپه ها نیز ظاهر خوب و موجهی داشتند. با توجه اینکه خود این سالن هم شیک بوده و طراحی خوبی داشت، باعث می شد این تصور ایجاد شود که این مکان بازتابی از رویاهای شیک اینستاگرامی است.

فراندو، استاد یار دانشگاه نیویورک سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: “اشیای بی جان در این اتاق مثل کامپیوتر ها، تلفنها و …، همه اینها وقف زندگی ما شده اند. ما این فضا را ایجاد کردیم. ما از تکنولوژی استفاده کردیم. همین تکنولوژی ما را تغییر داده و از نو ساخته است. می خواهم به شما کمک کنم تا بتوانیم جهانی را تصور کنیم که در آن جدایی بین ما و تکنولوژی وجود ندارد. به جای گفتن ما در مقابل آنها، می گوییم ما همراه با آنها، این جا دقیقا انتهای جامعه مرد سالاری است. انتهای یک عصر.”

البته که به نظر خوب است،نمی خواهم بدبین باشم اما من اندکی احساس پوچی می کنم. حس کسی را دارم که این حرفها را 50 سال پیش در 17 سالگی شنیده است. در واقع دوست دارم در تصوری از آینده که به طور کلی با حالا متفاوت است آرامش بگیرم.

دقیقا مانند بوئیننگر، فراندو نیز سرزنده  شاداب بود و لبخند نامتقارنی بر چهره داشت. او فردی جالب و جذاب بود. اگر چه لهجه او موجب شد که من نیمی از حرفهای او را متوجه نشوم، اما نیمه ی دیگری که من متوجه شدم فوق العاده بود. گفته های او در مورد اشیای بی جان همچون شعری بود که مرا به وجد می آورد و موجب می شد به دنیای اطراف خود نگاه کنم. گلدان ها، توده گوشی های همراه، کاناپه هایی که پناهجویان ژولیده و آشفته روی آنها نشسته بودند همه را می دیدم. اما هنوز هم آنچه که می خواست بحث و گفتگو در مورد بلاک چین بود.

ووجینوویچ از تجربه کاری خود در آفریقا صحبت کرد که مستقیما شاهد ماهیت تغییر دهنده تکنولوژی انسانی بود.

او در حالی که تلفن همراهش را در دست داشت گفت: “با این شما یک بانک در اختیار دارید، و این بانک زنان را در فعالیت های نو ظهور تجاری قدرتمند خواهد ساخت.”

او بیان کرد این تلفن همراه همچین به زنان امکان دسترسی به هر بلاک چینی که بخواهند را می دهد و قدرت آنها را بالا می برد. مطالعات نشان می دهند که زمانی که زنان مدیریت مالی خانواده خود را بر عهده می گیرند، کل جامعه از آن بهره می برند. بلاک چین، به دلیل پرداخت های متوازن و دسترسی به بازارهای مختلف طوری طراحی شده است که این موضوع به حقیقت بپیوندد.

حداقل نیزی از افراد حاضر در سالن زنان بودند، که این موضوعی نادر در اکثر همایش های مربوط به بلاک چین می باشد. اما خب به هر حال اسم این همایش زن سالاری عصر جدید بود، پس جای تعحب زیادی نداشت. در ادامه ووجینویچ بیان کرد: “پیام من به زنان این است، به جهان بیرون بروید، فضایی که می خواهید را خلق کنید، منتظر نباشید که کسی شما را دعوت کند. ”

در این زمان تنها یک پسر قد بلند با موهای دراز در حالیکه بورسالینو با لبه های پهن، پیراهن دراز سیاه رنگ، همراه با کیفی که ماهرانه با روبان تزئین شده بود در حالیکه هندزفری به گوش داشت و لپ تاپی در دستش بود شروه به راه رفتن کرد. یک مرد سالار خودنما که ظاهری خیلی بی تفاوت خشک  داشت. زن سالاری عصر جدید به او اجازه داد تا رد شود.

تقریبا کسی به بلاک چین اشاره نکرد تا زمانی که گوردون برندر از جایگاه ویژه خود از روی کاناپه به بحث ملحق شد. او در اوایل دوران میانسالی بود، موهایی زیبا داشت و کت و شلوار بدون کراوات بر تن داشت. او بخشی از صحبت های وس اندرسون[11] را تکرار کرد.

او با لحتی آمرانه گفت: “در سومریا پول در طول زمان از بین می رفت. واحد پولی شما در طول سالها بی ارزش می شد. امروزه تکنولوژی با ارزهای مجازی و بلاک چین، به ما شانس تجدید نظر در قاعد و اصول اقتصادی را داده است. خیلی جالب است. اما، هنوز هم 90 درصد سکه های مجازی (بیت کوین ها) در اختیار مردان است.”

حضار با تاسف با یکدیگر پچ پچ کردند.

او ادامه داد: “و احتمالا این روشی نیست که بخواهیم از طریق آن وارد دنیای فرا انسانی بشویم.”

صدای تشویق از بین جمعیت بلند شد. کسی که باید با مترو در یک شب سرد بهاری به بروکلین برگردد نمی خواهد یک فرا انسان باشد؟

ووجینویچ مدیر اجرایی در GE به صحبت ادامه داد.

“چرا این حجم از تبلیغات در مورد ارز مجازی وجود دارد؟ جون همه ما خواهان عدالت و تساوی هستیم. هنوز لازم است تا برنامه ها و قراردادهای هوشمندانه ای را برای حل مشکلات جهانی مثل فقر  طراحی کنیم. نمی توانیم همه کار را به مردان بسپاریم چرا که فکر می کنیم نتیجه اینکار ها مثل همیشه خواهد بود. ”

به عبارت دیگر، اگر ما این جهان را با تکنولوژی های گوناگون پر کنیم، همه چیز نابود خواهد شد. به نظر می رسد باید به زودی زود تغییراتی صورت بگیرد.

گوردون بندر بیان کرد: “در بلاک چین زمان متراکم می شود”.

این همایش تمام شد. برنامه شبکه سازی آغاز شد. من از آنجا خارج شدم، در حالیکه که دانه های برف در حال چرخیدن در آسمان بودند و ذهن من نیز نسبت به برخی مسائل روشن تر شده بود. هوای سرد اندکی صورتم را سوزاند اما اما بارش برف واقعا مسحور کننده بود، زیبایی پر عظمت که به نظر می رسید طراحی شده تا مرا هنگام پیاده روی تا خانه جذب خود کند.

من میدانم دانه برف به چه معناست. من تصویری خیره کننده از دانه های برف توسط ویلسون بنتلی[12] در ورمونت[13]در اوایل قرن بیستم دیده بودم. او با یک دوربین ساده و میکروسکوپ در مزرعه خانوادگی خود کار می کرد. در آنجا بارش برف فراوان بود، اما الکتریسیته وجود نداشت، هیچ سیستمی نبود که او را به دنیای بیرون متصل کند. خانواده ای کارهایش را تایید نمی کردند. با این حال هنوز هم آن عکس اولین عکسی است که ما از دانه های برف داریم، و به مدت صد سال است که آنها را میبینیم و برای ما با فشار یک دکمه قابل مشاهده هستند.

این تصاویر به جز دو کریستال شبیه سازی شده، توسط دست و در منطقه ی روستایی ورمونت ساخته شده اند. دانه های برف روی کت تیره رنگ من می افتند و در لحظه ای ناپدید می شوند، اما بالاخره به نوعی از طریق این سیستم توزیعی خاطره و واقعیت با من ارتباط برقرار می کنند، البته که جای تاسف است که من هیچگاه شانس ملاقات با بنتلی را نخواهم داشت.

 

کشتی هایی که دیده نمی شوند.

این اولین فن آوری اطلاعاتی  بود که من در زندگی بزرگسالی خود آ ن را کشف کردم و اساسا درک آن حتی برای افراد باهوش و توانمند نیز مشکل است. (آدام گرینفیلد، تکنولوژی ریشه ای)

بسیاری از گردشگران اروپایی در بازدید از این جهان جدید نوشتند که “به نظر می رسد ساکنان محلی کشتی های گردشگرانی که از ساحل دور می شوند را ببینند. اعضای کشتی همراه با کریستفر کلمب[14] در سال 1492، فردیناند ماگلن[15] در سال 1520، و جیمز کوک[16] در سال 1770 همگی به این رویداد اشاره کرده اند که به رویداد “کشتی هایی که دیده نمی شوند” مشهور است. جوزف بانکز[17]، یک گیاه شناس بود که همراه کوک سفر می کرد، و در یکی از نوشته های خود این رویداد را چنین توصیف کرده است:

کشتی چندین مایل از آنها دور شده، ولی آنها هنوز هم به ندرت نگاه خود را از کارگران خود بر می دارند. من همیشه فکر می کردم که این دقت و توجه به کار و سر و صدای بلند باعث می شود که آنها نه ببینند و نه بشنوند که کشتی در حال دور شدن از شهر آنهاست. هیچگاه نشد که کسی کشتی را ببیند و نگاهش را روی آن نگه دارد؛ آنها همیشه کار سرشان به کار خود گرم بود و آرام و بی حرکت می ایستادند، که البته این برای چیز قابل توجهی همچون کشتی و برای مردمی که هرگز کشتی ندیده بودند رویدادی عجیب بود.

بدبینان فرض می کنند که این داستانها اغراق آمیز هستند و توصیفات کودکانه ای در مورد ساکنان محلی ارائه می کنند. با این حال من فرضیه دیگری را ترجیح می دهم. شاید به این دلیل جزیره نشینان این کشتی ها را نمی بینند که این کشتی ها کاملا خارج از محدوده درک و تصور آنهاست چرا که هیچگاه از قبل با آن روبرو نشده اند.

تجربه من با بلاک چین از این ایده حمایت می کند. در چند سال اخیر من با افراد باهوش بسیاری ملاقات داشتم، افرادی آگاه و باهوش که نمی توانستند تصور کنند بلاک چین چیست. آنها هیچگاه با سیستمی مشابه با آن مواجه نشده بودند و در واقع هیچ ذهنیتی از آن نداشتند. بلاک چین کشتی ای است که دیده نمی شود.

دانش و تکنولوژی بلاک چین، به ویژه برای آن دسته از افرادی که اطلاعات زیادی در مورد کامپیوترها و تعاملات آن ندارند چالش بر انگیز است. اما نبودن دانش تکنولوژی نمی تواند مانع یادگیری و تصور ما از کارکردهای بالقوه بلاک چین در جامعه ما یا برنامه های توزیعی ساخته شده در آن شود. دقیقا همانطور که می توانید از شبکه گسترده جهانی (WWW) بدون درک چگونگی کارکرد آن، اتصالات اینترنتی، و عملکرد آن استفاده کنید، به سادگی خواهید توانست مزایای استفاده از بلاک چین در ابزار ارتباطی خود را نیز کشف کنید.

احتمالا خود شما مستقیما یک بلاک چین را کد گذاری خواهید کرد، همانطور که احتمالا یک وبسایت را کد گذاری نمی کنید. در چند سال آینده، برنامه نویسان و مهندسان هوشمند از IBM، مایکروسافت، کونسنسیس، و چندین استارت آپ تعاملات دوستانه ای ایجاد خواهند کرد که در این صورت شما می توانید هر نوع زنجیره ای که برای شما بهترین کارکرد را دارد برای خود یا شرکتتان انتخاب کنید. خدمات اینترنتی آمازون قبلا نمونه و الگوهایی برای بلاک چین های “خود مختار” پیشنهاد کرده بودند. که البته مقداری ناممکن بود.

کار دشواری نیست. استفاده از یک بلاک چین همانقدر دشوار است که تماشای یک فیلم در نتفلیکس[18].

احتمالات بی شمار بلاک چین، که در یک مدل توزیعی ساخته شده باشد، قابل اجرا و در دسترس هستند. همچنین مدل های توزیعی، منظور سیستمهایی که مرجع و مرکز قدرت ندارند، علی رغم اکثر سیستمهایی که با آنها سر و کار داریم، اغلب به طور همگانی مورد استفاده قرار می گیرند و اغلب همه افراد به یک توافق عمومی در مورد یک تصمیم می رسند. در یک سیستم خالص توزیعی هیچ ساسله مراتب، رئیس جمهور، پدر، یا مدیر عاملی وجود ندارد. هنگامی که به تمامی افراد ارزش داده شود، قوانین تجارت، خلاقیت، و جامعه تغییر می یابد.

این تغییرات به چه صورت هستند؟ لازم است تا این مطلب را روشن کنیم.

پتانسیل سیستم های توزیعی، یعنی آنچه که برای دولت، خلاقیت، برابری، و دستیابی به پول و فرصت های شغلی برای تمامی افراد معنی دارد، موضوعی بسیار جدید و جذابی است، و آن این است که درک آینده کاری بسیار مشکل و پیچیده است.

 

برای درک بلاک چین آن را احساس کنید.

خود را در یک ساحل تصور کنید. خورشید می درخشد و آب دریا با نسیم تکان می خورد و شما را خنک می کند. هزاران نفر در کنار ساحل هستند : کوهنوردان تانزانیایی، تاجران سهام اهل اروگوئه، کشاورزان فقیر از ماتو گروسو[19]، یک خلبان جت شخصی از جزیره لانگ[20]، سه ماهیگیر انگلیسی، یک هنرمند فرانسوی، و یک سوپر استار اهل دریاچه نقره ای با 549368 فالوئر. هیچکدام از شما یکدیگر را نمی شناسید، ولی با این حال بای یکدیگر در ارتباطید. همچنین هر یک از شما به طور جداگانه این تصمیم را گرفته اید که امروز کنار ساحل بروید و از آفتاب لذت ببرید. تک تک شما می توانید تایید کنید که این اتفاق افتاده است. اعتماد جمعی شکل گرفته است. این همان بلاک چین است.

این هم یک نمونه دیگر از بلاک چین است: شما در حال مطالعه بخش بهترین وسیله نقلیه 2025 در مجله ماشین و راننده هستید. این وسیله شکلی سه وجهی دارد، و کل سطح آن، حتی دور تا دور شیشه های ماشین، از صفحات خورشیدی بسیار قوی تشکیل شده که الکتریسیته را در باتری ذخیره می کند که این تکنولوژی جایگزین موتورهای ماشین های قرن بیستم شده است. این ماشین با تکنولوژی هوشمند به طور وایرلس به یک بلاک چین متصل است. این هوش مصنوعی ماشین را برای شما هدایت می کند، و هنگامی که به مقصد رسیدید، این ماشین باقی مانده قدرت ماشین را ذخیره کرده و به طور وایرلس در شبکه ای به اشتراک می گذارد، با استفاده از تکنولوژی مخصوص می توانید همه را پیگیری کنید. مثلا چه کسی این قدرت به اشتراک گذاری را از شما خرید، چه میزان پول به شما پرداخت کرد، و پول شما الان دقیقا کجاست. این ماشین و انرژی آن می تواند از شبکه های بی شماری عبور کند، از انرژی داک گرفته تا سیستم عمو جو، که تمامی این نقل و انتقالات توسط هوش مصنوعی ماشین انجام شده و در حساب شما گردش می کند. ماشین شما می تواند در طول روز الکترسیسته تولید کند و آن را بفروشد، و هنگام شب زمانی که صفحات خورشیدی کار نمی کنند و سرعت باد کم است، واسطه های دیجیتالی به ماشینتان پیغام می دهند تا الکتریسیته ذخیره شده را در باتری خود را تخلیه کند. این ماشین امتیازات زیادی برای شما دارد، هم می توانید صبح ها با آن به محل کار خود بروید و هم از آن کسب درآمد کنید.

همانطور که می دانیم اینترنت اهمیت کمی دارد. آنچه که مهم و با اهمیت است اینترنت اطلاعات است. اینترنت توزیعی خارج از این اینترنت قدیمی شکل گرفته است، و به لطف بلاک چین دو موضوع اساسی در این اینترنت نسل جدید شکل گرفته است، ارزش و اعتماد. در ابتدا، این اینترنت جدید پشت سر اینترنت قدیمی کار می کرد، مانند مرغ ماهیخواری که به دنبال ماهی در آب باشد. دقیقا همانند مرغ ماهیخواری که هدف خوردن گوشت این ماهی را دارد و به آن وابسته است، این اینترنت جدید نیز مشکلات اینترنت قدیمی که باعث می دند به آن به اعتماد باشیم را از بین میبرد. همانطور که ماهی غذای مرغ دریایی را فراهم می کند، اینترنت قدیمی از اینترنت جدید حمایت می کند. به همین دلیل این اینترنت جدید باعث آغاز اصل جدید از پیشترفت و روشن فکری شده است.

بالاخره، اینترنت جدید ابزار و نرم افزارهای مخصوص به خود را ایجاد کرده و در انواع بلاک چین ها در سرایر دنیا توزیع خواهد کرد. فضاهای خالی در حافظه ی گوشی ها، ماشینها، کامپیوتر ها، و سایر ابزارها، شاید حتی در مغز ما، با این اینترنت جدید پر شده اند و مشغول آن هستند. ملانی سوان[21] یک نظریه پرداز تکنولوژی در دانشگاه پوردو[22] این اینترنت جدید را پیشرفت نهان نامیده است. در این عصر پیشرفت هرچه را که رویای آن دارید به چشم خواهید دید.

برای درک اینکه چگونه بلاک چین رفتار انسان، تجارت، ثبات و ماندگاری، و سایر سیستم های مهم تحت تاثیر قرار می دهد، به یک جهش و تحول ذهنی نیازمندیم. ما سیستم های توزیعی و غیر متمرکز مختلفی را در طبیعت می بینیم. این مثال می تواند به ما درک الگوهای ماشینی و انسانی کمک کند.

البته، برای روشن کردن مطلب من یوتوب را پیشنهاد می کنم و از شما نیز می خواهم که در آن ویدئوهایی در مورد سیستم های طبیعی توزیعی را برای آشنا شدن با بلاک چین ببینید.

شاید الهام بخش ترین مربوط به ماهی های در حال چرخش باشند که با آن طوفان ماهی تن نیز می گویند، و الگوهای مبارزه ای جالب در دسته های سار که با آن زمزمه نیز می گویند باشد. به این صورت می تواند توجیه کرد که این دسته های زمزمه از صدها گره تشکیل شده اند که هر یک از این گره ها هفت پرنده را در بر می گیرد. هر پرنده فقط باید آنچه که شش پرنده دیگر انجام می دهند را زیر نظر داشته باشد. هرگاه یک پرنده شکارچی به این دسته سار ها نزدیک شد، تنها تعدادی از این گره ها از دسته جدا می شوند تا پرنده شکارچی را از حمله بترسانند. سیستم مشابهی در بین ماهیان نیز وجود دارد که حرکت و هدایت بدن آنها را در مقابله با کوسه ها و سایر شکارچیان بر عهده دارد.

عملکرد دسته های مورچه ها بدون هیچ کنترل مرکزی نیز نمونه دیگری از بلاک چین است که تنها با فرستادن سیگنالهای تغییرات و واکنشات رفتار با ترشح مواد شیمیایی توسط خود اعضای گروه هدایت می شوند. دسته زنبورها به روش توزیعی عمل کرده و باعث افزایش و گشترش گروه خود می شوند. این گروه از حشرات باید یک رهبر داشته باشند، اما ارتباطات بین توده انبوه غیر مستقیم، بدون رهبر، و بر اساس کلید های شیمیایی یا الگوهای مبارزه می باشد. در مقیاس کوچکتر، سازمان سلولها در شبکه سلولی را می توان مثال زد. نورون ها به طور کلی احساساتی همچون درد را ایجاد می کنند.

ما انسانها بخشی از این سیستم طبیعی و آفرینشی بزرگ هستیم. من معتقدم ما به طور ژنتیکی به سمت سیستم های غیر متراکم و توزیعی کشیده می شویم. تنها باید آماده پذیرش آن باشیم.

بلاک چین یک مامور اخلاقی نیست، و علی رغم تبلیغات اغراق آمیز در این حوزه تکنولوژی قابلیت و ظرفیت طبیعی در بهبود جامعه ما ندارد. بلکه بلاک چین یک تکنولوژی آزاد است که می توان بر اساس آن برنامه هایی ساخت که کل جنبه های زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهند. مزایای بلاک چین به چگونگی استفاده ما از آن بستگی دارد. این تکنولوژی خیلی قدرتمند و همچنین جدید است که همین به ما فرصتی برای تفکر در مورد روش های جدید جهت داشتن فعالیت های جمعی و به چالش کشیدن نظریه سلسله مراتبی را ایجاد می کند. بلاک چین شرایط مناسب و ویژه ای را در اختیار ما می گذارد که می توانیم آنها را حتی در یک زمان واحد آغاز کرده و به کار بگیریم. بلاک چین پتانسیل انتقال گستره عظیمی از مطالب در حوزه صنعت، دانش، حکومت، و جامعه و حتی زمین و آب و هوای آن را دارد. ذهن آدم را در گیر می کند و می توان بر روی آن حسابی فکر کرد.

همچنین همانطور که ما پتانسیل فوق العاده و نامحدود آن را تصور می کنیم به خاط می آوریم که این تکنولوژی هنوز در ابتدای راه پیشرفت خود است. همانند یک نوزاد، به وسیله ی محیط خود شکل می گیرد و خود مردم هستند که در برابر آن ایستاده اند.

ما تکنولوژی های دیگری را دیده ایم، ازجمله اینترنت و شبکه گسترده جهانی (WWW) که از شکل آرمانی اولیه خود تغییر کرده اند. بلاک چین نیز به همان اندازه حساس است. قبلا، سازمان ها و بانک های وال استریت که به وسیله ی مدل های مالی بلاک چین و ارزهای مجازی تهدید شده اند، از آنها به شیوه ی خود برای تجارت خود بهره برده اند. در تابستان 2018، مسترکارد[23] شیوه ای جدید برای افزایش سرعت انتقالات در بلاک چین یافت. هدایت و نفوذ بانک های سرمایه گذاری با شروع تجارت و معاملات از طریق ارزهای مجازی آغاز شد، زیرا آنها مزایای فوق العاده و بی نهایت تکنولوژی بلاک چین در روابط بین فردی، که باعث ایجاد پول برای انتقال آن میشد، را دریافتند. ابر قدرت های رسانه های جمعی این تکنولوژی را تهدیدی برای کنترل آنها بر داده های شخصی دانسته و نگران شدند، و فیسبوک سرمایه گذاری عظیمی برای استفاده از بلاک چین کرد که مدل تجاری او را تهدید می کرد. قطعا این اقدامات و سرمایه گذاری های عظیم به منظور حاکم شدن بر فضای ایجاد شده صورت می گرفت.

از سوی دیگر، طرفدارن ارزهای مجازی، که بسیاری آنها را نوع اغراق آمیزی از طرفداری از آزادی فردی عنوان می کنند، ارزهای مجازی را با بلاک چین به عنوان ابزاری برای آزادی آینده از کنترل حکومتی و اجتماعی می دانند. آن ها رویای تعطیلی بانک ها را دارند. انها معتقدند ارز مجازی جایکزین پول فعلی و رایج خواهد شد و دولت آن را تایید خواهد کرد و از این پس پول چیزی قابل لمس مانند طلا نخواهد بود. و پس از آن ما یک اتحادیه، بنیاد راکفلر، و یک سازمان اقتصاد جهانی خواهیم داشت که به وسیله تکنولوژی بلاک چین ایجاد شده تا به کشاورزان و مردمی که به بانک دسترسی ندارند و افراد محروم در خلال سایر پروژه های اجتماعی کمک کنند.

آینده این تکنولوژی با شیوه به کارگیری آن و اشتراک گذاری با سایرین تعیین می شود، چرا که بلاک چین یک سیستم کاملا جمعی می باشد. در هر استفاده از این تکنولوژی و ساخت برنامه های متعدد برای آن، باید به خاطر داشته باشیم که ممکن است مسائل آنطور که ما توقع داریم آشکار نشوند. برای اینکه بلاک چین بتواند تمامی این موارد را محقق سازد باید به خوب یاز آن حفاظت کرد.

آیا می توانید سگ وی[24] را به خاطر بیاورید؟ یک سال قبل از تولید انبوه و عمومی سگ وی در اواخر 2001 همه مطمئن بودند که این اختراع جدید فوق العاده دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل خواهد کرد. از قرار معلوم استیو جابز پیش بینی کرده بود که سگ وی می تواند همانند اختراع لپ تاپ نفوذ و قدرت بیش از حدی کسب کند. این سرمایه گذار جسور و ریسگ پذیر بیان کرده بود که این اختراع  می تواند مهم تر از اینترنت باشد. پس اسکوتر دو چرخه با مکانیزم تعادلی درونی عرضه شد و اکثر مردم گفتند: “وای این همان اختراع شگفت انگیز است؟” در واقع هیچ کس اهمیت نمی داد. حالا پلیس های فروشگاه و گروه های مختلف از آن استفاده می کنند، اما آیا کسی را می شناسید که بتواند بگوید یکی از آنها را صاحب است؟

شاید امروزه بلاک چین همان سگ وی آن سالهاست. شاید تبلیغات انجام شده بیش از حد اغراق آمیز هستند.

تا حالا فکر کرده اید که چقدر برای یک نفر سخت است که بلاک چین را تعریف کند، اکثر مردم از آن متنفرند. یکی از عمده ترین چالش ها این است که معمولا فردی در حالیکه انگشتش را تکان می دهد از شما می پرسد : “خب به چه تجارت پایداری واقعی می توانی اشاره کنی که در آن از بلاک چین استفاده شده است؟” به دنبال این سوال حتما پوزخند طرف را خواهید دید.

من معمولا به ارزهای مجازی اشاره می کنم. چه چیزی می تواند موفق تر از بیت کوین باشد که ارزش بازار معادل با 60 میلیارد دلار در دسامبر 2018 ایجاد کرد. که این مقدار کمتر از ارزش بازار آن در دسامبر 2017 به مقدار 220 میلیارد دلار بود. این یک قدرت فوق العاده  در بازار است.

بیت کوین تکنولوژی است که دنیا را تغییر می دهد، و بلاک چین آن را امکان پذیر کرده است. این سکه دیجیتالی تعداد زیادی میلیونر جوان اهل بوهم را ایجاد کرده است، و همچنین به عنوان سیستم پرداختی در تقریبا یک پنجم بانک های جهان استفاده می شود. توسط مجرمان بدون اینکه شناسایی شوند و به کمک سازمانهای محلی کم درآمد برای انتقال پول استفاده می شود. من شخصا فرهنگ و ساختار بیت کوین را نگران کننده میبینم. من از آن متنفرم. بله، ولی با این حال نمی توان تاثیر آن بر روی تجارت و تحولی اجتماعی را نادیده گرفت.

بعد از ظهر داغ سپتامبر سال 1993 بود که یک URL نوشته بر روی یک اتوبوس حس مرا بر انگیخت. اصلا نمی دانستم که به چه معناست، اما می دانستم این یک کد است که من می خواهم آن را بشکنم. همانطور که در خیابان پنجم بین جمعیت در حال عبور بودم، به سرم زد به کتابخانه عمومی نیویورک بروم و در میان بوهای وحشتناک و فهرست بی پایانی از کتابها و کلمات خط خطی به فرو روم که HTTP:? یعنی چه؟

در ابتدا، نوشته ای بی معنا از کلمات سیاه بر روی زمینه ای زرد رنگ تکان می خوردند. قطعا تبلیغاتی که مرا مات و مبهوت خود کرده بود می خواست مفهومی را انتقال دهد، من من اصلا نمی دانستم این مفهوم چه می تواند باشد. من مدت سه ماه را در کوههای آند و دور از شهر گذرانده بودم. احساس می کردم که به نوعی این تبلیغات به من متلک می گوید من چیز بزرگی را گم کرده ام. WWW چه معنایی می تواند داشته باشد؟ من همیشه از کامپیوتر استفاده می کردم 3500 دلار بابت اولین مدل مکینتاش ئر سال 1984 پول داده بودم، با اینحال هنوز وب خیلی جدید و نو بود.

البته، در طی پنج سال این کلمات http://www ، شغل من به عنوان یک روزنامه نگار را تغییر داده بود، و من به ندرت در این مدت به کتابخانه رفته بودم.

ما هم اکنون نیز در حال یک تغییر مشابه با این داستان قرار داریم، با این تفاوت اینبار کدها بر روی دواره های اتوبوس ها مشاهده نمی شوند. در حقیقت اصلا بعید است آنها را ببینید زیرا آنها به شکل زیر هستند:

36ebee7dd9c5ff23a24f20334f16c27ece718790a2871221cffe4508a6f1c

این زنجیره هوشمند از اعداد که به آن هش[25] می گویند، نمادی از واقعیت جدید ما هستند. این هش می تواند عنوان یک زمین، عکس، رمان، آهنگ سم کوک[26]، لیست فروشگاه باشد یعنی هر اطلاعاتی که کسی بخواهد آن را پیگیری کند در بلاک چین وجود دارد.

این زنجیره های نهان اساس الگوهای جدیدی را شکل دادند که باعث شدند این عصر عصر توزیعی نام بگیرد. از نظر تکنولوژی در سال 1995 اینترنت چنین جایی بود که درآن افراد پولدار و خوره کامپیوتر و موسسات حرفه ای و بزرگ می دانستند اتفاقی بزرگ در حال رخ دادن است در حالی که مابقی جهان در حال خرید برای کودکان خود بودند.

به مدت زیادی عادات، قوانین، اقتصاد و هنر ما توسط تفکر مرکز گرا و متراکم شکل می گرفت، ما خودمان را وقف مراجع قدرت می کردیم تا به ما بگویند درست و غلط کدام است. ما از این مراجع قدرت تایید و اجازه می خواستیم و اگر از نظر آنها درست بود کاری را تایید می کردند. برای مثال، بانک باید ارزش پول انتقالی ما را تایید کند، یک موزه باید درستی و اصل بودن و ارزش کار هنری را تایید کند، و یک حزب سیاسی هدایت ما را بر عهده بگیرد.

با این شرایط مشکلی نداریم با آن کنار آمده ایم. نگاهی اجمالی بر زندگی خود بیاندازید و خواهید دید که به موسسات و سیستم های متععدی اعتماد کرده اید، از جمله این موسسات:

شرکت های صنایع همگانی

شرکت های بیمه

غریبه هایی که با آنها قرار می گذارید و امیدوارید که با شما آشپزی کنند و بخوابند.

صاحب خانه جدید شما

فروشنده عجیب کتاب که تلاش می کند اولین چاپ کتاب هری پاتر را بفروشد و تمام کند.

چرا ما به این موسسات اعتماد می کنیم؟ زیرا آنها در برخی جهات قدرت بیشتری نسبت به ما دارند. همچنین به این دلیل که اکثر مواقع ما گزینه های کمی پیش رو داریم. هنگامی که موسسه ای مشهور می شود قدرت بسیار زیادی پیدا می کند، البته ممکن است که این روزها رو به اتمام باشند.

استقبال از سیستم های توزیعی

هنگامی که تلاش میکنیم چیزی را به خودی خود جدا کنیم، خواهیم دید که آن به هر چیز دیگری در این جهان متصل است.

(جان موییر)

مشکلی اصلی بسیاری از ما این است که داشتن درک درستی از سیستم های توزیعی به شایسته سازی ما بستگی دارد. برای حداقل هزاران سال، بشر در گروه های سلسله مراتبی زندگی کرده و تعداد این گروه ها روز به روز افزایش یافته است، که این گروههای سلسله مراتبی با دسته بندی افراد و انتخاب رهبر تعریف می شود. لازم است که هر فرد جایگاه خود را بشناسد. اگر فردی نمی خواهد که در جایگاه فعلی خود باقی بماند، پس باید برای موقعیت بهتر بجنگد و برای خود نردبانی جهت بالا رفتن بیابد. مفهوم سلسله مراتب از خانواده آغاز شده و کم کم به سمت جامعه محلی و سپس در اجتماع برزگتر مثل ایالت، منطقه یا جهان بر اساس شرایط اجتماعی، ثروت، و قدرت کشیده می شود. این موضوع در تجارتهایی که به وسیله ی گروه های کوچک و کم تعداد کنترل می شوند درست است، و همین موضوع دلیل اکثر آشفتگی ها در سطح جهانی بوده است چرا که قدرتمندان مانند چین و ایالات متحده آمریکا با حیله حاکمیت سلسله مراتبی خود را بر قرار کرده بودند، و کشورهایی با قدرت کمتر مثل کره شمالی قدرت خود را اعمال می کردند.

فیلسوفان، مردم شناسان، و دیگران اظهار دارند همیشه به همین منوال نبوده است. برخی شواهد از این ایده حمایت می کنند که در جوامعی که از گردمایی شکارچیان تشکیل شده بودند مردم تساوی گرا بودند و تلاش بسیاری جهت حفظ این برابری بین اعضای گروه می کردند. مطابق با نظر جیمز وودبری[27] استاد دانشکده اقتصاد لندن، حس تساوی گری در این جوامع به دلایل متعددی برانگیخته می شود: جمع شدن دور شکارچیان باعث دسترسی آسان و فوری به گوشت، میوه، و خشکبار برای اعضای گروه می شود که کنترل بیرونی را محدود می کند؛ کالا ها به سادگی بین مردم رد و بدل می شوند بدون اینکه کسی احساس کند مدیون دیگری است؛ و مردم  در این گروهها به یکدیگر وابسته نیستند بلکه در دستیابی به نتایج مورد نظر گروه با هم مشارکت دارند.

ظاهرا، به گفته مردم شناسان، جوامع تشکیل شده با اجتماع شکارچیان ارباب، رئیس، یا امپراطوری ندارند. زن و مرد هر دو عملکرد و نقش مهمی را ایفا می کنند. مردم با یکدیگر همیاری می کنند، زیرا این بهترین روش برای یافتن غذا در جهانی است که شکار کردن عملی روزمره و زمان بر است. سپس تقریبا 12000 سال قبل، این اجتماع شکارچیان کم کم دریافتند که چگونه کشاورزی کنند. پس از آن دریافتند که آنها کالاهایی دارند که باید آنها را مدیریت کنند و کارهای دیگری وجود دارد که باید انجام دهند، به این ترتیب جوامع برای همیشه تغییر کردند. همانطور که گروه های انسانی بزرگتر می شدند و از منابع بیشتری استفاده می کردند، به زمین های بیشتری نیاز پیدا کردند که حیوانات بیشتری برای شکار و زمین های کافی برای کشت و زرع داشته باشند. این موضوع منجر به نیاز بیشتر به افرادی که بتوانند منابع را مدیریت کنند شد، که این منابع حالا به صورت نا برابر توزیع شده بود و همین باعث شکستن ساختار تساوی گری شد. ناگهان، این گروه ها بر اساس مقام، ثروت و قدرت به دسته های مختلفی تقسیم شدند.

محققان دانشگاه استنفورد تشابه سازی انجام دادند که نشان می داد این دسترسی نابرابر به منابع باعث تضعیف گروه ها می شود نه تقویت آنها. همچنین در همین زمان، مطابق با این مدل این نابرابری و عدم تساوی باعث گسترش و توسعه گروهها می شود، زیرا باعث می شود تا اعضای گروه برای جستجو غذا و سایر ضروریات پراکنده شوند. این عمل منجر به نزاع با سایر گروه ها می شود. هنگامی که گروه های نابرابر جوامع تساوی گرای همسایه را فتح کنند این عدم برابری بیشتر و بیشتر در جهان توزیع و پراکنده می شود.

جوامع نابرابر فعلی ما توسط سلسله مراتب های غالب و قدرتمند هدایت می شوند نتیجه همین تغییر و تحول در حوزه کشاورزی در هزاران سال پیش است. این حالت از جامعه برای بسیاری از ما خوب است، اما برای اکثر مردم در جهان، کسانی که برای داشتن غذا، سلامتی، تحصیلات و آموزش، و حتی نیازهای اساسی تر مثل آب تمیز و بهداشت می جنگند، چندان خوب نیست.

شاید زمان آن رسیده نگاهی به سیستم های که رفتار بسیاری از ما را کنترل می کنند بیاندازیم و به فکر راه جدید تری باشیم.

تکنولوژی بلاک چین تکنولوژی توزیعی نامیده می شود زیرا هر کامپیوتر یا سایر ابزارها دیگر متصل به شبکه در کارکرد آن مشارکت دارند. این ابزارها، گه گره نامیده می شوند، می توانند دقیقا کنار یکدیگر باشند، یا هر کدام در مکانهای مختلفی قرار بگیرند. این گره ها باید با هر بلوک و دسته ایجاد شده و با محدوده زمانی زنجیره هماهنگ باشند.

روش های زیادی برای ایجاد این هماهنگی وجود دارد، مثلا داشتن کامپیوترهای پیشرفته تر برای حل “مشکلات” ایجاد شده، که به این عمل “استخراج” می گویند، و برای مثال مردم می توانند با استفاده از آن ثروت خود را بر اساس تعداد سکه های مجازی ثبت شده تایید و اثبات کنند.

در نگاه اول، این ماهیت توزیعی هیچ حسی در من ایجاد نکرد، اگر چه نمی توانم انکار کنم که اندکی هیجان زده شدم. صرفا برایم جالب بود که می توانم کار خود را بدون اینکه رهبر و رئیسی در راس سازمان قرار داشته باشد انجام دهم. این مطلب تمام دانسته های مرا متحول می کرد.

حالا من به این باور رسیده ام که این مهمترین اختراع و نوآوری در زنجیره ها میباشد، جنبه ای که آینده را دگرگون خواهد کرد. در یک سیستم توزیعی، هیچ یک از گره ها تمام تصمیات را نمی گیرند. علاوه بر این، تا زمانی که هر گره در مورد کارهای سایر گره ها در بلاک چین آگاهی دارد، بهتر می توانند در راستای پیشبرد اهداف سیستم با یکدیگر تعامل و همکاری داشته باشند.

سیستم های توزیعی توانایی قدرت دادن به زیر مجموعه های ضعیف و بی قدرت را دارند. همچنین به اعضای قدرتمند اجازه می دهند از مزایای تفکر خلاقانه خود در این تعامل سود ببرند.

به طور کلی، اکثر ما به گونه ای زندگی می کنیم که در آن حالت بالا – پایین حاکم است، یعنی دارای سلسله مراتب از رده بالا تا رده پایین می باشد یعنی کسانی که تخصص، قدرت، ثروت، موقعیت اجتماعی یا سایر ابزارهای دیگر برای کنترل بقیه مردم دارند در رده ها بالاتر قرار می گیرند. این سیستم در جامعه ما به شدت ریشه دوانیده و اکثر ما از این موضوع بی خبریم. افرادی که در بین ما با مراجع قدرت مشکل دارند سریعا یاد گرفتند که به این نزاع خاتمه دهند. اگر ما نتوانیم، درد و رنج آن را نیز باید خود تحمل کنیم.

نیروی غالب میتواند در راس یک خانواده باشد، یا به عنوان رهبر، برای مثال رئیس جمهور، انتخاب شود. این رهبر می تواند یک تعامل، یک دولت، یا یک مذهب باشد. می تواند کسی باشد که زمان زیادی را صرف یادگیری دانش و تخصصی کرده که کسی آن را بلد نیست یا حداقل تعداد معدودی از افراد این تخصص را دارند. در واقع این نیروها و افراد برای ما تصمیم میگیرند و همانند یک دروازه بان از آن حفاظت می کنند. این نوع قدرت به دو دوسته اصلی ارائه می شود: متراکم و غیر متراکم.

سیستم های متراکم جریات از سمت گره اصلی و غالب به سایر گره های زیر دست می باشد. بیایید تصور کنیم که شما یک تولید کننده روغن پالم محدود در ناحیه خارج از شهر اندونزی هستید. فرصت و امکانات زیادی برای شما نمانده و در شرف ورشکستگی هستید. چرا که این صنعت کشتزارهای بزرگ و پر قدرت اداره می شود. اما تعداد اندکی از باقی مانده محصولات کشت شده خود را به یک شرکت محلی می فروشید که با تجارت ها و موسسات بزرگی در ارتباط است. این واسطه به شما 14000 روپیه اندونزی برای هر جعبه بزرگی از هسته درخت پالم پیشنهاد می کند. هیچ راهی برای چانه زنی وجود ندارد و نمی توانید کاری برای بالا بردن این قیمت انجام دهید چرا که محصول شما آماده است. انتخاب شما محدود به دو گزینه است: محصول بفروشید، یا نفروشید. این مثالی است برای قدرت متراکم، که در دستان آن واسطه و دلال قرار دارد. در واقع، شما هیچ انعطاف پذیری و البته هیچ انتخابی ندارید.

سیستم های غیر متراکم نیز یک قدرت مرکزی دارند، اما این قدرت مرکزی به گره های دیگر نیز قدرت می دهد که خود این قدرت های زیر دست نیز بر تعدادی از افراد حکومت می کنند. روش این سیستم کمتر مستقیم ولی سخت گیر تر است. به هر حال همه ما آن را قبول داریم. در واقع، این سیستم نوع پراکنده ای از سیستم های متراکم است که توسط قدرت مرکزی بزرگی اداره می شوند. برخی اوقات تعاملات به این روش اداره می شوند مثل مدرسه.

برای مثال، برادر بزرگتر من یکبار که زمانی که معلم کلاس پنجمش اصرار کرد که باجا کالیفرنیا[28] بخشی از ایالات متحده است اعتراض کرد. به دلیل زیاده روی برادرم او را به دفتر مرکزی فرستادند. در آنجا فضایی برای ارائه نظرات و یا حتی کفتن حقیقت وجود نداشت. این مثالی است برای کنترل غیر متراکم، که در آن یک قدرت مرکزی وجود دارد به زیر دستان خود قدرتی کمتر از قدرت خود داده است.

علی رغم تمامی شواهد موجود بر علیه او، دفتر مرکزی او را تا بعد از ظهر نگه داشت. حالا برادر من در دهه شصت سالگی خود و بیست و پنج دوست دانش آموز او باید هنگام عبور از مرز سن دیاگو[29] سر در گم و گیج می شوند.

اصلاح “غیر متراکم” و “توزیعی” معمولا به یک معنی در نظر گرفته می شوند. من فکر می کنم که باید این دو را از هم جدا کرد و هر کدام را در جای خود به کار برد. سیستم های غیر متراکم دسته بندی غیر سلسله مراتبی گره هایی است که به یکدیگر متصل هستند. برای مثال، یک تیم فوتبال در لیک فوتبال حرفه ای آمریکا. سیستم های توزیعی سیستم های غیر متراکم افراطی هستند. برای مثال جلسات الکلی های گمنام جلساتی مستقل هستند، هزنیه های خود را خودشان تامین می کنند، و توسط شخص خاصی آغاز نمی شوند، اما به هر حال به یک سازمان بزرگتر متعلق است.

سیستم های توزیعی در اکثر فرهنگ ها بنیادی تر از آن هستند که بتوان تصور کرد. به نظر می رسد که سیستمهای غیر متراکم قابل مدیریت تر هستند، و همچنین بسیاری از مزایا و سودمندی های سیستم های توزیعی را نیز دارا می باشند. در طراحی، بلاک چین یک سیستم توزیعی است. هرچند، سیستم های غیر متراکم از ساختار آن استفاده کرده و منفعت زیادی می برند.

بسیاری از مردمی که برای بار اول به الگوهای شبکه توزیعی بلاک چین نگاه می کنند آن را بسار ضعیف می پندارند. هیچ مرکزی وجود ندارد. هیچ گرهی وجود ندارد. .قتی همه چیز در تعادل و توازن است، پس چه کسی تصمیات را می گیرد؟ کارها چگونه صورت می گیرند؟ پاسخ همه سوالات بدیهی است.

 

خب این سوالات ترسی ایجاد می کنند که کاملا منطقی است و من هم این احساس را داشتم. من وقت زیادی را صرف فکر کردن به مفهوم سیستم توزیعی می کردمف و همانطور که گفتم بعد از تفکر بسیار من به زیبایی این سیستم پی بردم.

طرح بالا همانند یک شبکه است. اگر بخشی از آن آسیب ببیند و تخریب شود، بقیه بخش های آن می توانند به کار خود ادامه دهند. هر یک از این گره ها بخشی از یک کل بزرگتر هستند. هر گره می تواند سهم و نقش خود را داشته باشد. در کل، تمامی این گره ها یا تمامی شرکت کنندگان در این بلاک چین با یکدیگر همکاری می کنند تا یک کامپیوتر بزرگ را تشکیل دهند. به عنوان بخشی از سیستم، هر یک از این گره ها می توانند مشاهده کنند که سایر گروه ها چه کاری انجام می دهند. این رویداد برای افرادی که در حالتی شبیه به رادار می توانند در مورد مشارکت در چنین شبکه ای تفکر کنند منجر به خلاقیت در آنها شود.

حالا که می توانم زیبایی سیستم های توزیعی را درک کنم، ساختارهای متراکم گذشته در نظرم منسوخ و خارج از رده هستند. هنگام فکر کردن به این سیستم ها احساس بدی به من دست می دهد. اصلا دوست ندارم رئیس چاقی داشته باشم که دائم به من بگوید چه کار کنم و چه کار نکنم. من اغلب ترجیح می دهم تصمیات خودم را بگیرم تا به نتیجه مورد نظر برسم. این همان قولی بود که دموکراسی، کونیسم، سوشیالیسم به ما داده بود. یعنی این ایده که مردم باید حرف آخر را خودشان بزنند. دموکراسی و سوشیالیسم هنوز هم بر این ایده استوار هستند، اما کومونیسم هیچوقت بر روی چنین اهدافی پایدار نماند. شاید تکنولوژی توزیعی، که از بلاک چین تغذیه می کند، می تواند گزینه های جدید و بهتری در اختیار ما قرار دهد. همان چیزی که فیلسوف بلاک چین به نام ملانی سوان[30] آن را تساوی گرایی جدید نامیده است.

هرچه تعداد شرکت کننده در یک شبکه توزیعی بیشتر باشد، این شبکه بهتر کار خواهد کرد. یک مهندس برق قدرتمند با نام روبرت متکالف[31] اولین بار در سال 1980 آن چیزی که امروزه با نام قانون متکالف می شناسیم را عنوان کرد: دو عدد تلفن تنها می توانند یک ارتباط با یکدیگر برقرار کنند. هرچند، پنج عدد تلفن می توانند ده ارتباط برقرار کنند. و اگر شما دوازده تا تلفن داشته باشید، می توانید شصت و شش ارتباط برقرار کنید. هر چه تعداد اعضا بیشتر شود، تعداد ارتباطات نیز به طور تصاعدی بالا می رود. این قانون غالبه به چالش کشیده می شود و شاید بهتر است آن را به عنوان یک قاعده در نظر بگیریم. عوامل بسیاری باعث افزایش تعداد این ارتباطات می شوند. به طور کلی، هر چه یک شبکه بتواند ارتباطات بیشتری ایجاد کند امنیت آن بالاتر می رود. همچنین، در این نوع شبکه ها پتانسیل بیشتری برای خلاقیت و شکوفایی وجود داد.

به طور جدی، متکالف اترنت[32] را اختراع کرد، که در واقع همان گذشته اینترنت است، و او نسبت به این اختراع بدگمان بود در سال 1995 سقوط و پوچی او آن را پیش بینی کرده بود. او قول داده بود که اگر این اتفاق نیوفتاد نوشته های خود را بخورد. در کنفرانس شبکه گسترده جهانی در سال 1997 او نسخه کپی شده از نوشته های خود در رابطه با این پیش بینی را با یک لیوان آب با دستگاه مخصوص مخلوط کرد و سپس در مقابل چشمان مخاطبان آن را سر کشید. همچنین بعدا او پایانی سریع برای سیستم های وایرلس پیشبینی کرد. در چنین موضوعاتی همیشه چنین اتفاقاتی می افتد.

تکنولوژی روش بی نظیری در سازماندهی، خلق، و انتشار ارزش ها و اطلاعات ارائه می کند. هنگامی که کلمب از جهان جدید همراه با کالاها و برده ها به اسپانیا برگشت، او نه تنها دری به سوی ثروت مادی، بلکه به سور آینده گشود. برخی از مردم احتمالات را پیش بینی کردند و و شروع به مهاجرت و خرید زمین در آنجا کردند. این تغییر ناگهانی هم مزایا و هم معایبی داشت. بقیه مردم هم احساس ترس کرده و در برابر این تغییر مقاومت کردند.

بلاک چین جهان جدید ماست، و واکنش ما در مقابل آن سرنوشت آینده ی ما را رقم خواهد زد. کلمب با اشتیاق و علاقه کار خود را دنبال کرد و باعث نابودی فرهنگ ها شد. اغلب تکنولوژی نیست سرنوشتی همچون این تراژدی را دنبال می کند. شاید اینبار ما بتوانیم جلو رویم و بتوانیم این دنیای جدید را بدون تخریب گذشته کشف کنیم.

گاوین وود[33] مرد قد بلند انگلیسی که در ایده سیستم های حفاظتی توزیعی از اوایل دهه 2000 ، قبل از وجود بیت کوین، نقش داشت، بلاک چین را خیلی ساده به عنوان یک “کامپیوتر مشترک برای همه” توصیف کرد. زیرا تغییرات و انتقالات ثبت شده در بلاک چین با تمامی کامپیوتر های متصل به زنجیره به اشتراک گذاشته می شوند. کشاورزی که در منطقه روستایی ویتنام پنبه کشت می کند همانند موسسه مد در لندن که این پنبه ها را پس از تصویه و پالایش می فروشد هر دو به یک سری اطلاعات دسترسی دارند. در این مثال، بلاک چین در مورد مردم عادی در زمانهای دور می باشد یعنی زمانی که هر کس خودش به گوسفندانش علف می داد  پشم آنها را میچید. علی رغم این مثال، معمولا بلاک چین منجر به تراژدی در بین این افراد عادی نمی شود. تراژدی زمانی رخ می دهد که تمامی اعضای یک جامعه بخواهند که تمامی علوفه موجود در آن ناحیه را به نفع خود و بدون توجه به نیاز همسایه خود به این علوفه برای گوسفندانش از آنجا خارج کنند.

به طور نظری در بلاک چین، تقریبا غیر ممکن است که فردی بتواند زنجیره را برای منفعت طلبی خود تغییر دهد، مگر اینکه این فرد بتواند کنترل بخش اعظم زنجیره را در دست بگیرد و در آن تغییراتی را ایجاد کند. اگر این اتفاق بیفتد این فرد می تواند جلوی کار بقیه را بگیرد و حتی پول های مجازی را بدزدد.

به مدت سالها، 51 درصد این نوع حملات تهدیدی بیش نبودند، مثل ساسکواچ[34] که فقط ایجاد ترس می کرد و هیچوقت چنین چیزی مشاهده نشده بود. هرچند، از سال 2017 برخی از بلاک چین های کوچک  مورد حمله قرار گرفته و هک شده اند. زیرا سیستم های کوچکتر گره های کمتری دارند و بنابراین دسترسی به آنها ساده تر است و زنجیره های بزرگ با گره های زیاد غیر قابل نفوذ هستند، اگر چه گفته می شود که در بسیاری از زنجیره ها مثل بیت کوین گره های فعال در دست تعدادی کمی از افراد متمرکز شده اند و بسیاری از مردم فقط نقش حفظ امنیت آن را دارند.

از آنجایی که هر کسی با یک کامپیوتر می تواند در یک زنجیره یک گره باشد، پس ورود به یک بلاک چین خیلی ساده بوده و به همین دلیل است که می تواند به سادگی وارد فضاهای مختلفی در اینترنت شد. شما نیاز به اجازه جهت دسترسی به زنجیره عمومی را ندارید. حتی بلاک چین های خصوصی، که دسترسی به اطلاعات خود را برای حفظ امنیت محدود کرده اند، می توانند دسترسی خیلی ساده ای را برای اطلاعات خود ارائه کنند.

عملکردهای متمایز شبکه های توزیعی با گسترش بلاک چین می توانند ذهن ما را آماده کنند. در تاریخ هیچگاه مشاهده نشده که انسان بتواند به شیوه ای توزیعی تصمیات درست و تاثیر گذاری بگیرد. با بلاک چین ما تبدیل به یک کندو می شویم.

در سال 1981 هنگامی که هنرمند پاپ جیمز روزنکیست[35] مجموعه ای هفت جلدی با عنوان تکنولوژی پیشرفته و عرفان: نکات یادداشت شده از یک جلسه را منتشر کرد. اینترنت هنوز از آرپانت به وجود می آمد و هنر دیجیتالی چندانی وجود نداشت.

تفکرات توزیعی تا حدی وجود داشتند اما خبری از بلاک چین و حتی مباحث آغازین آن نبود. روزنکیست تصاویر شاد عجیب شگفت انگیزی از هفت تیر ها با پس زمینه رنگی با طرح آبنبات، جت های جنگی، اسپاگتی با سس، و جان اف کندی مشهور شد. این اثر ها از نقاشی هایی با بخش های مختلف که روی هم افتاده اند و قطعه قطعه هستند مشخص یود که به یاد دارم اولین بار که در نوجوانی نقاشی F-111 او را دیدم به مدت بیست دقیقه به آن خیره شدم.

در تعارض با ماهیت سیاسی موقر و معقول این نقاشی ها، طرح های تکنولوژی پیشرفته و عرفان باعث تفکری عمیق در مورد تکنولوژی و انسانیت می شد. سیستم های توزیعی در انواع مختلف، در قالب خط ها و نقشه ها و اعداد و دایره ها، مثل گره ها، ارائه شده  و طرح هایی از انسانها و حیوانات ایجاد کرده بودند. در این زمان، تازه افراد عادی و غیر متخصص می توانستند از کامپیوتر استفاده کنند، و به نظر می رسد که روزنکیست عصر دیجیتال را تحت تاثیر قرار داد و باعث اتصال عرفان به سیستم های توزیعی شد.

عرفان همیشه با جستجوی خرد و برقراری ارتباط با خدا به دنبال جهانی بدون سلسله مراتب بوده است. برخی صوفیان از طریق مراقبه از مزهای دنیوی در شده و با جهان فراتر ارتباط بر قرار می کنند. به نظر آنها رازهای جهان فراتر “همیشه، همین جا” هستند. ارتباط بین روح، پیشینیان، خود، و همسایه سریع و همیشه در دسترس است. عرفان های مقدس مسیحیان مثل ترزا اویلا ارتباط مشابهی با سایر “گره ها” در مکانهای دیگری را نشان می دهند.

به یاد دارم یکبار همراه با یک کشیش به نام ارنستو[36] به اکوادور آمازون سفر کردم که برای شفای یک مرد خردمند به نام شوعار[37] که مریض شده بود به این سفر آمده بود تا با سایر کشیشان در دهکده ای جمع شوند. این سفر مشکلی بود، برای رسیدن به این دهکده ابتدا با هواپیما، سپس قایق و پس از آن مسافتی را با پای پیاده پیمودیم، در این حین به نظر می رسید که کشیش در حال مرگ است، یک طرفی روی زمین افتاده بود و تنها آتش کوچکی او را گرم می کرد.

بسیاری از کشیشان دیگر مواد مورد نیاز برای ساخت معجون های مخصوص خود را جمع آوری کرده بودند تا هنگام سفر از سلامتی خود حفاظت کنند و همچنین از آنها برای شفای برادر بیمار خود استفاده کنند. هنگامی که شب فرا رسید کشیش ها دور هم جمع شده و دایره ای تشکیل دادند و شروع به خواندن کردند، چند نفر طبل می نواختند که به نظر نشانگر سنت های خاص آنها بود. تمامی آنها مرد بودند. معجون درست شده که سیاه رنگ وتلخ بود در ظرف های کوچک درست شده از کدو خشک شده ریخته شد. کشیش ها آن را نوشیدند. زمان گذشت و برخی از آنها معجون خورده شده را استفراغ کردند. تنها نور موجود از آتش و فانوس آویزان شده بود.

یک یا دو ساعت گذشت، دقیق نمی دانم، و من همچنان این کشیش های در حال آواز خواندن و دعا کردن در کنار همکار بیمارشان را نگاه می کردم که هنوز روی زمین خوابیده بود.

ناگهان، نور سبزی در امتداد بدن های تعدادی از مردان پدیدار شد. این نور از نقطه ها و گره های متناوب تشکیل شده بود دقیقا همانند نقاشی های کیت هارینگ[38]، و در تاریکی در یک امتداد از سمت بدن های کشیشان در حال حرکت بودند. من که هنوز هیچ دارویی نخورده بودم مسحور این نور، حرکت آن و این خطوط منظم شدم.

هنگام مشاهده نقاشی های جیمز روزنکیست من این خطوط را مجددا دیدم. این سیستمهای توزیعی همان سیستم هایی هستند که این هنرمند در موجموعه های خود آن را به کار گرفته است. آنها همان الگوهایی را دارند که در سیستم های توزیعی بلاک چین می بینیم. همان الگوهایی که در جنگل درختان سرخ و صنوبر می بینیم که در زیر زمین از طریق ریشه ها به یکدیگر متصل اند و ارتباط دارند. دقیقا همتنند دسته های ساری که در آسمان الگوهای خاصی با حرکت و تماس بالهای خود با یکدیگر ایجاد می کنند.

نمایش ادامه مطلب
برچسب:
نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بلاک چین : آینده درخشان عرصه دیجیتال”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

پرسش و پاسخ

    برای ثبت پرسش، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید

    نقد و بررسی