راه‌های نفوذ در قلب‌ها (کتاب الکترونیک)

نویسنده: دیل کینگ

مترجمین: سعید جوی زاده | مهدی اعلمی | علیرضا احمدیان

انتشارات:‌ آکادمیک

چاپخانه و صحافی: دانشگاه خوارزمی

شابک: 5-35-5697-622-978

نوبت چاپ: اول/ 1400

شمارگان: 500 نسخه

فروشنده : academic 1

۴۰,۰۰۰ تومان

مقایسه
آیا قیمت مناسب‌تری سراغ دارید؟
بلیخیر
موجود در انبار
نقد و بررسی اجمالی

راه‌های نفوذ در قلب‌ها

4 کتاب در 1 کتاب:

مهارت‌های ارتباط موثر، بهبود مهارت‌های اجتماعی، کتاب کار زوج‌درمانی، خود انضباطی

نویسنده

دیل کینگ

ترجمه

سعید جوی‌زاده | مهدی اعلمی | علیرضا احمدیان

بخشی از کتاب:

مهارت‌های ارتباطی موثر

راهنمای ساده آموزش بهبود مهارت نفوذ در دیگران، هوش اجتماعی، مهارت کلامی،

روابط زوجین و شیوایی کلام

مقدمه

در ابتدا، می‌خواهم از شما برای خرید این کتاب‌ها  تشکر کنم. شما بهترین قدم اول را برای رسیدن به مهارت‌های ارتباطی شگفت انگیز برداشته اید.

به نظر می‌رسد که برقراری ارتباط برای همه سخت است، به خصوص ارتباط موثر. من قرار نیست دروغ بگویم؛ این می‌تواند بسته به موقعیتی باشد که در آن قرار می‌گیرید. این کتاب در اینجا برای کمک به خلاص شدن از شر همه آن مشکلات ارتباطی است.

شایان ذکر است که همه ما موجودات اجتماعی هستیم، بنابراین مهم است که بفهمیم ارتباط در سطح ذهنی چطور عمل می‌کند. وقتی با کسی صحبت می‌کنید، فکر نمی‌کنید چیزهای کوچکی در بازی وجود داشته باشد، اما وجود دارد. این اولین چیزی است که می‌خواهیم مرور کنیم، که مطمئنم برای شما جالب خواهد بود.

سپس به پنج سطح ارتباط خواهیم پرداخت. فقط برای ارائه یک پیش نمایش سریع، پنج سطح کلامی، فیزیکی، شنوایی، احساسی و جنبشی هستند. ما به نحوه انجام آن در ارتباط موثر نگاه خواهیم کرد.

سپس به هنر متقاعدسازی می‌پردازیم. چیزهای مختلفی مانند زبان بدن در برقراری ارتباط متقاعدکننده نقش دارند و ما به این موارد خواهیم پرداخت تا به شما کمک کنیم متقاعدتر شوید.

در ادامه به نحوه مدیریت مکالمه خواهیم پرداخت. این بدان معنا نیست که شما دائماً صحبت خواهید کرد و همیشه کنترل مکالمه را در دست خواهید داشت. این به سادگی به این معنی است که شما زمان مناسب برای صحبت کردن و زمان مناسب برای گوش دادن را می‌دانید. گوش دادن سخت ترین بخش ارتباط است.

سپس به این خواهیم پرداخت که همدلی چطور شکل میگیرد. همدلی مهارت بسیار مهمی است که بسیاری از افراد هنگام برقراری ارتباط موثر از آن بی بهره هستند. همدلی نقش مهمی در درک مخاطبان شما دارد و خوشبختانه شما می‌توانید آن مهارت را به خوبی بیاموزید.

سپس به مهارت کلامی خواهیم پرداخت. این که بتوانید شیوا صحبت کنید تنها ماهیچه دیگری است که باید روی آن کار کنید، بنابراین می‌توانید حتی اگر هنگام صحبت کردن دچار لغزش شوید، آن را تغییر دهید.

در مرحله بعد، بهترین راه برای به اشتراک گذاشتن ایده‌ها و داستان‌های شما را بررسی خواهیم کرد تا در نهایت علاقه مخاطبان خود را از دست ندهید. این ممکن است بزرگترین دلیلی باشد که چرا مردم حتی در هنگام برقراری ارتباط تلاش نمی‌کنند. آنها می‌ترسند که خسته کننده شوند، اما لازم نیست اینطور باشد.

در ادامه به بهترین نکات برای ارتباط موثر در روابط خواهیم پرداخت. ارتباط اغلب مهمترین مشکل بین زوجین است، اما با کمی آینده نگری می‌توانید از این مشکلات جلوگیری کنید.

در پایان در مورد شیوایی کلام صحبت خواهیم کرد. بالاخره هدف ما این است، اینطور نیست؟ ما می‌خواهیم یک سخنران شیوا باشیم و این دقیقاً همان چیزی است که شما قرار است یاد بگیرید.

فصل 1

ذهن انسان چگونه کار می‌کند

این را تصویر کنید دستگاهی وجود دارد که می‌تواند هر خاطره، ایده و رویا را در مغز شما ثبت کند و سپس کل مطالب را برای شخص دیگری ارسال کند. این به نظر می‌رسد بازی را تغییر دهد، درست است؟ حقیقت این است که ما در حال حاضر این نوع فناوری را داریم. به عنوان داستان سرایی موثر شناخته می‌شود. زندگی انسان حول توانایی به اشتراک گذاشتن تجربیات و اطلاعات می‌چرخد.

توانایی برقراری ارتباط خوب به “همگام شدن” با افراد دیگر بستگی دارد. حتی ممکن است متوجه این موضوع شده باشید. شاید دیده باشید که افراد در حین راه رفتن از کجا شروع به گام‌های مشابه می‌کنند، یا چگونه حرکات دیگران را هنگام صحبت کردن تقلید می‌کنند، یا از دستور زبان یا عباراتی استفاده می‌کنند که طرف مقابل استفاده می‌کند. اما این همگام سازی فقط در رفتار یا گفتار افراد اتفاق نمی‌افتد. در قسمت‌هایی از مغز نیز اتفاق می‌افتد. این همان چیزی است که به “جفت شدن عصبی” معروف است و دانشمندان معتقدند که بخش بسیار مهمی از ارتباطات است.

در یک مطالعه بر روی عملکردهای مغز، دانشمندان در حین برقراری ارتباط، از شخصی خواستند داستانی 15 دقیقه‌ای تعریف کند و در عین حال مغز را با اسکن MRI برای ثبت تمام فعالیت‌ها در مناطق مختلف، مورد بررسی قرار دهند. آنها این ضبط را گرفتند و برای 11 داوطلب در حالی که MRI داشتند پخش کردند. هنگامی که آنها به ضبط‌شده گوش می‌دادند، فعالیت مغزشان با قصه‌گویان مطابقت داشت.

این یک روش عالی برای نگاه کردن به مغز در حین ارتباط است، به ویژه با توجه به اینکه مطالعات زیادی در مورد “مغز” وجود دارد. این به ما ایده خوبی از آنچه که مغز در طول ارتباط انجام می‌دهد به ما نمی‌دهد زیرا بیش از یک نفر برای مکالمه نیاز دارد. همچنین به خوبی نشان می‌دهد که گوش دادن و صحبت کردن دو فعالیت مجزا نیستند. «جفت عصبی» در بخش‌های «تولید» و «درک» مغز شنونده اتفاق می‌افتد.

جالبتر این است که شلیک در نواحی مغز ابتدا در شنونده اتفاق افتاد. این بدان معناست که مغز شنونده در انتظار چیزی است که گوینده قرار است بگوید. آنها به اصطلاح، خود را به عنوان چیزی که انتظار شنیدن آن را داشتند، آماده می‌کردند. هرچه این «پاسخ‌های پیش‌بینی‌کننده» در شنونده دقیق‌تر باشد، بهتر می‌توانست داستان را درک کند. این بدان معناست که اگر آنچه گوینده می‌گوید کاملاً برخلاف انتظارات شخص باشد، شنونده کمتر متوجه می‌شود که چه اتفاقی می‌افتد یا می‌تواند به طور کلی گوش دادن را متوقف کند.

در دهه 1930، سر فردریک چارلز بارتلت آزمایش‌های جالبی انجام داد. از طریق این آزمایش‌ها، آموخته‌ایم که شنوندگان جزئیات چیزهایی را که می‌شنوند «پر می‌کنند». همچنین می‌دانیم که حافظه فرد از گوینده، بین چیزهایی که شنیده و مغزش به آنها گفته است، تمایز قائل نمی‌شود.

در مطالعات بارتلت، او از دانش‌آموزان خواست که داستانی عامیانه بخوانند و سپس از آنها خواست که داستان را بازگو کنند. آنها در نهایت برخی جزئیات را اضافه می‌کنند. مثلاً در قسمتی از داستان می‌گفت: «آن سرخپوست مورد اصابت قرار گرفته است» و برخی از دانش‌آموزان می‌گویند که یک سرخپوست مورد اصابت تیر قرار گرفته است یا اینکه هندی کشته شده است. آنها همچنین برخی از حقایق ناآشنا دیگر را تغییر می‌دهند. شما حتی می‌توانید این را روی خودتان تست کنید. داستان کوتاهی را که نمی‌دانید انتخاب کنید و بخوانید. سپس، در چند روز، خود را ضبط کنید که داستان را با صدای بلند بازگو می‌کند. ببینید این دو چگونه با هم مقایسه می‌شوند.

افراد درگیر در داستان مطمئن بودند که خاطرات آنها از داستان درست است. آنها قادر به تشخیص تفاوت در بازگویی خود نبودند. چرا؟ بارتلت به این نتیجه رسید که ذهن از طریق “طرحواره ها” چیزها را درک می‌کند. اینها نقشه‌های ذهنی هستند که اشیا و اعمال را به یکدیگر مرتبط می‌کنند. هنگامی که آنها یاد گرفتند، این طرح به نوعی مانند یک کتاب مبحث دیوانه یا پر کردن آزمون خالی عمل می‌کند. زمانی که فردی بداند که داستان در مورد سرخپوستان و قایق‌رانی است، ذهنش می‌خواهد پیکان‌ها و مقرنس‌ها را پر کند، حتی اگر آنها بخش اصلی داستان نباشند. اگر بخواهید چیزی در مورد شمشیرهای سامورایی پرتاب کنید، همین می‌تواند صادق باشد. آنها می‌خواهند آن قسمت را کنار بگذارند زیرا به آن تعلق ندارد.

در مطالعه MRI که در دانشگاه پرینستون انجام شد، آنها دو مکانیسم عصبی را کشف کردند. اولین مورد این است که در طول ارتباط، امواج صوتی که از گوینده می‌آید، پاسخ مغز شنونده را با پاسخ مغز گوینده جفت می‌کند. دوم، مغز یک پروتکل عصبی مشترک ایجاد کرده است که به ما توانایی استفاده از جفت مغزی را برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات با دیگران می‌دهد.

آنها مطالعه دومی را انجام دادند که در آن مغز آزمودنیها را در حالی که در حال گوش دادن یا گفتن یک داستان واقعی بودند اسکن کردند. آن‌ها به شباهت پاسخ‌های عصبی شنوندگان در قشر شنوایی شان، که ناحیه‌ای از مغز است که صداها را پردازش می‌کند، نگاه کردند. آنها قبل از شروع خواندن داستان‌ها به اسکن مغز نگاه کردند. در آن مرحله، مغزها بسیار متفاوت بودند و هماهنگ نبودند.

با این حال، هنگامی که داستان‌ها شروع شد، آنها متوجه چیز شگفت انگیزی شدند. همه پاسخ‌های عصبی شنوندگان شروع به تطبیق کردند. آنها شروع به حرکت در یک فرکانس به سمت یکدیگر کردند.

این همان چیزی است که دانشمندان از آن به عنوان “حباب عصبی” یاد می‌کنند، که به فرآیند واکنش مغز برای قفل شدن و هماهنگ شدن با صداهای گفتار اشاره دارد. اما چه چیزی باعث این فعالیت مغز می‌شود. ایده‌هایی که گوینده منتقل می‌کند یا صداهایی که آنها تولید می‌کنند؟

آنها به آزمایش خود ادامه دادند. آنها داستان‌های ضبط شده را می‌گرفتند و برای شنوندگان به عقب پخش می‌کردند. این بیشتر همان صداهای شنیداری را حفظ کرد، اما از معنی خلاص شد. آنها دریافتند که این باعث ایجاد حباب یا پاسخ‌های عصبی هر شنونده‌ای می‌شود، اما بیشتر از این به قسمت‌های دیگر مغز نمی‌رود. بر این اساس، آنها دریافتند که قشر شنوایی بدون توجه به اینکه معنای قابل فهمی وجود داشته باشد یا نه، توسط صداها به دام می‌افتد.

سپس آنها سعی کردند کلمات را به هم بزنند. این باعث می‌شد که کلمات قابل درک باشند، اما به نظر می‌رسید یک دسته از کلمات بی ربط. این کلمات در قسمت‌های زبان اولیه مغز همسویی ایجاد کردند، اما در هیچ جای دیگر.

سپس کلمات را به جملات تبدیل کردند. در حالی که هر جمله معنای فردی داشت، اما برای ایجاد یک داستان با هم نمی‌آیند. هنگامی که این نسخه برای شنونده پخش شد، آنها حرکت افزودنی را به هر ناحیه زبانی که جملات منسجم گرامری را پردازش می‌کند، شروع می‌کنند. اما هنگامی که آنها در نهایت داستان جذاب را برای آنها پخش کردند، حباب در قسمت بیشتری از مغز پخش شد و پاسخ‌های همسویی بین همه شنوندگان ایجاد کرد که شامل قشر جداری و پیشانی بود.

این امر آنها را به این باور رساند که نواحی قشری با مرتبه بالا با ایده‌هایی که یک فرد با قرار دادن جملات در یک روایت قابل درک به اشتراک می‌گذارد، جذب می‌شود. اگر این نتیجه‌گیری باید درست باشد، پس اگر آنها داستانی را برای دو شنونده که یکسان بودند اما از مجموعه‌های کلمات متفاوتی استفاده می‌کردند به اشتراک می‌گذاشتند، پاسخ مغز آنها مشابه باقی می‌ماند. برای آزمایش این موضوع، داستانی را که قبلاً استفاده می‌کردند، برداشتند و به روسی ترجمه کردند.

آنها نسخه انگلیسی را برای شنوندگان انگلیسی خود پخش کردند و سپس نسخه روسی را برای شنوندگان روسی پخش کردند و پاسخ‌های عصبی را مقایسه کردند. آنها پاسخ‌های مشابهی دریافت نکردند، که انتظار داشتند زیرا زبان‌های مختلف متفاوت به نظر می‌رسید. با این حال، آن‌ها دریافتند که پاسخ‌ها در حوزه‌های بالاتر در بین همه آنها مشابه است. این به این دلیل بود که همه آنها درک یکسانی از داستان داشتند.

اکنون که آنها این اطلاعات را در مورد آنچه در مغز شنونده اتفاق می‌افتد داشتند، می‌خواستند به آنچه در مغز گوینده می‌افتد نگاه کنند. داستان‌گو سپس تحت اسکن MRI قرار گرفت و آن‌ها آنچه را که در مغز او اتفاق افتاد با مغز شنونده مقایسه کردند. تولید و درک گفتار دو چیز متفاوت هستند. اما شگفت انگیز است، همانطور که قبلا ذکر شد، پاسخ‌های مغز در دو گروه بسیار مشابه بود.

هر چه داستان‌نویس بیشتر درک می‌شد، امواج مغزی آنها بیشتر به هم متصل می‌شدند. این آنها را به سؤال دیگری سوق داد. چگونه این جفت می‌تواند به ما کمک کند تا یک خاطره را از مغزی به مغز دیگر منتقل کنیم؟ آنها این موضوع را با واداشتن مردم به تماشای قسمت آزمایشی شرلوک در حین اسکن مغزشان آزمایش کردند. سپس در حالی که هنوز در حال اسکن بودند، اپیزود را در قالب یک داستان برای شخص دیگری تعریف کردند.

در این قسمت صحنه‌ای وجود دارد که شرلوک سوار تاکسی می‌شود که توسط قاتل رانندگی می‌شود. آزمودنی‌هایی که صحنه را تماشا می‌کردند، الگوهای عصبی خاصی را در نواحی با مرتبه بالای مغز نشان دادند. جالب اینجاست که آنها این صحنه را به یاد آوردند و آن را در قالب داستان برای شخصی به اشتراک گذاشتند. همان الگوها در مغز شنونده دیده می‌شد. این بدان معناست که این الگوهای مغزی حتی زمانی اتفاق می‌افتند که فرد فقط یک خاطره را به اشتراک بگذارد، نه یک تجربه واقعی. این نشان می‌دهد که زبان نقش مهمی در به اشتراک گذاشتن خاطرات با افراد دیگر دارد.

این نشان می‌دهد که پیامدهای زیادی در ارتباط وجود دارد، در نظر گرفتن یک جمله برای تأثیرگذاری بر پاسخ‌های مغز کافی است. ارتباط خوب تا حد زیادی به داشتن نقاط مشترک بین شنونده و گوینده بستگی دارد. مشکل ارتباطات امروزی این است که اکثر ما زندگی‌ای داریم که هر روز در معرض دید یکسانی قرار می‌گیریم. این به ما فضای زیادی برای زمینه‌های مشترک بین افراد متفاوت نمی‌دهد. اگر نقطه مشترک خود را به طور کامل از دست بدهیم، برای برقراری ارتباط موثر چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟

یکی از راه‌های انجام این کار این است که شروع به گفتگوهای واقعی با یکدیگر کنید تا در واقع به نظرات یکدیگر گوش دهید. این به ما فرصتی می‌دهد تا به درک متقابل پی ببریم.

سلامت روان و ارتباطات

همه ما انسان هستیم و به این ترتیب، همه ما مشکلات خاص خود را داریم. به همان اندازه که از فکر کردن به آن متنفریم، سلامت روان ما در نحوه برقراری ارتباط نقش دارد. سطح استرس، به ویژه در خانواده و روابط شغلی، می‌تواند مشکلات ارتباطی ایجاد کند. این و سایر اختلالات سلامت روان می‌تواند باعث شود که فرد در موقعیت‌های اجتماعی اشتباه بخواند یا کناره گیری کند.

فرقی نمی‌کند شما فردی باشید که در حال صحبت هستید یا فردی که با او صحبت می‌کنید، رایج‌ترین علائم عبارتند از:

  • تفسیر نادرست یا از دست دادن نشانه‌های اجتماعی، مانند حالات چهره، که باعث سوء تفاهم می‌شود.
  • درخواست‌های غیرمنطقی داشته باشید، یا به دلیل اینکه درگیر نگرانی‌ها یا ترس‌های خود هستند، بی‌توجهی نشان می‌دهند.
  • افراد را نادرست درک کنید، که می‌تواند باعث بدبینی یا اضطراب شود.
  • رفتار غیرقابل پیش بینی داشته باشید، احساس تحریک پذیری کنید، یا به دلیل بی ثباتی طغیان‌های خشمگینانه داشته باشید.
  • هنگام احساس افسردگی کنار بکشید یا ساکت بمانید.

تنها راه حل این مشکلات، اگر شما هستید که از آنها رنج می‌برید، کمک گرفتن است. اکنون، گاهی اوقات کمی زمان برای آرام کردن یا استراحت می‌تواند کمک کننده باشد، به خصوص اگر روز طولانی و پر استرسی بوده است. اما اگر دائماً چنین احساسی دارید، بهترین راه برای ادامه کار، کمک گرفتن از یک متخصص است.

حال، اگر مجبورید با کسی صحبت کنید که می‌دانید با مشکلات روانی دست و پنجه نرم می‌کند، یا به وضوح استرس دارد، چند کار وجود دارد که می‌توانید انجام دهید. ابتدا مختصر باشید و به اصل مطلب بپردازید. آخرین چیزی که یک فرد استرسی می‌خواهد بشنود یک داستان طولانی است. اگر احساسات شخصی خود را در مورد چیزی به اشتراک می‌گذارید، از جملات «من» استفاده کنید تا درگیری ایجاد نکنید.

مهمتر از همه، شما فقط می‌توانید برای خودتان صحبت کنید. شما نمی‌دانید واقعاً یک شخص تنها بر اساس نحوه رفتارش چه احساسی دارد. فقط اگر احساس کنند که شما به جای آنها صحبت می‌کنید، احتمالاً آنها را بیشتر ناراحت یا تحت فشار قرار می‌دهد.

بسیار خوب، با در نظر گرفتن همه اینها، اجازه دهید به سطوح ارتباطی برویم.

 

فصل 2

​سطوح ارتباطی

ارتباط با دیگران در چندین سطح مختلف اتفاق می‌افتد. هر کدام پیچیدگی‌ها و تفاوت‌های ظریف خاص خود را دارند. سطوحی که ارتباط در آنها اتفاق می‌افتد عبارتند از کلامی، فیزیکی، احساسی، شنیداری و انرژی.

این پنج سطح ارتباطی مدتی است که شناخته شده اند، اما اکثر مردم حتی از آنها آگاه نیستند. زمانی که فردی در تلاش است مهارت‌های ارتباطی خود را بهبود بخشد، درک آنها می‌تواند بسیار مفید باشد.

سطح اول: ارتباط کلامی

در حالی که این ممکن است واضح ترین سطح ارتباط انسانی باشد، مردم احتمالا تمام زندگی خود را صرف تلاش برای تسلط بر آن خواهند کرد. این سطحی است که کلمات در آن نگهداری می‌شوند و بر اساس درک معنا بین شنونده و گوینده است. چندین تعریف مختلف برای اکثر کلمات وجود دارد و تعداد کمی از افراد معانی یکسانی برای هر کلمه دارند.

کلمات مختلفی وجود دارند که خاطرات، معانی و تصاویر متفاوتی را برای افراد مختلف ایجاد می‌کنند. استدلال و منطق پشت یک گزاره یا استدلال می‌تواند بر میزان مؤثر دریافت پیام تأثیر بگذارد.

انواع مختلفی از مهارت‌های ارتباطی وجود دارد. این می‌تواند چیزهای واضحی مانند گوش دادن و صحبت کردن به وضوح، تا چیزهای ظریف مانند روشن کردن و تأمل باشد.

گوش دادن و صحبت کردن مؤثر، اشکال اساسی ارتباط کلامی است. گفتار مؤثر به سه چیز نیاز دارد: کلمات، نحوه بیان آنها و نحوه تقویت آنها. همه اینها در کنار هم بر نحوه اشتراک گذاری پیام و نحوه دریافت و درک پیام توسط شنوندگان تأثیر می‌گذارد.

مطمئناً ارزش وقت گذاشتن را دارد تا مطمئن شوید که کلمات خود را با دقت انتخاب می‌کنید. با توجه به موقعیت، ممکن است مجبور شوید کلمات خاصی را انتخاب کنید. به عنوان مثال، چیزهایی که به همکارتان می‌گویید با نحوه ارائه یک ایده به مدیران متفاوت خواهد بود.

از طریق ارتباط کلامی خود، می‌توانید تقویت نیز اضافه کنید. تقویت به این معنی است که شما از کلمات تشویق کننده و همچنین سایر حرکات غیرکلامی مانند تکان دادن سر، لبخند یا تماس چشمی استفاده می‌کنید. این به ایجاد رابطه کمک می‌کند و به طرف مقابل می‌فهماند که می‌خواهید به صحبت کردن ادامه دهد.

برای برقراری ارتباط موثر در این سطح، باید مطمئن شوید که از کلمات صحیح برای گفتگو و زمینه استفاده می‌کنید که شامل تفاوت‌های مذهبی، قومیتی و اخلاقی نیز می‌شود. باید مطمئن شوید که مختصر و واضح هستید. هر زمان که این امکان را پیدا کردید، قبل از صحبت افکار خود را بسازید تا غوغا نکنید. این خودش می‌تواند یک هنر باشد.

سطح دو: ارتباطات فیزیکی

با شروع NLP، برنامه نویسی عصبی- کلامی اهمیت بیشتری به نشانه‌های بصری ارتباطات ما اضافه کرد. نشانه‌های بصری مانند عبارات، وضعیت بدن، تنفس، ایستادن، حرکت، ژست‌ها و تماس چشمی نقش مهمی در نحوه برقراری ارتباط و احساس ما دارند.

وقتی فردی از تکنیک‌هایی مانند بازتاب دادن و تطبیق ژست‌ها و حالت‌های بدن با یکپارچگی استفاده می‌کند، می‌تواند میزان پذیرش پیام را افزایش دهد. ارتباط فیزیکی با تعریف و تمجید از ارتباط کلامی کار می‌کند و با ترکیب موثر این دو می‌تواند نتایج شگفت انگیزی را برای شما به ارمغان آورد. مشاغل و حرفه‌های خاصی وجود دارند که توانایی ارتباط فیزیکی شما در آنها مهم است.

به عنوان مثال، در اکثر رویدادهای ورزشی، درک و استفاده از حرکات و نشانه‌ها ضروری است. در سازمان‌های امنیتی، درک ماهیت کار یک مهارت مهم است. ارتش و پلیس از این مهارت‌ها برای جلوگیری از شناسایی توسط دشمنان استفاده می‌کنند. بازرسان و کارآگاهان از این مهارت‌ها استفاده می‌کنند تا بفهمند آیا کسی دروغ می‌گوید یا خیر.

 

نمایش ادامه مطلب
برچسب:
نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “راه‌های نفوذ در قلب‌ها (کتاب الکترونیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

پرسش و پاسخ

    برای ثبت پرسش، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید

    نقد و بررسی