نقشه راه استراتژیک نوآوری (کتاب الکترونیک)

نویسنده: گرگ ستل

مترجمین: علیرضا احمدیان | سعید جوی زاده

انتشارات: آکادمیک

چاپخانه و صحافی: دانشگاه خوارزمی

شابک: 7-44-5697-622-978

نوبت چاپ: اول/ 1400

شمارگان: 500 نسخه

فروشنده : academic 1

۴۰,۰۰۰ تومان

مقایسه
آیا قیمت مناسب‌تری سراغ دارید؟
بلیخیر
موجود در انبار
نقد و بررسی اجمالی

نقشه راه استراتژیک نوآوری

کتابی شگفت‌انگیز در عصر نوآوری

نویسنده

گرگ ستل

ترجمه

علیرضا احمدیان | سعید جوی‌زاده

فصل اول

نوآوری هرگز یک رویداد واحد نیست

آینده در حال حاضر اینجاست – فقط هنوز به طور مساوی توزیع نشده است.

-ویلیام گیبسون

در سال 1927 آلبرت انیشتین و نیلز بور در پنجمین کنفرانس سولوای که در آن سال در بروکسل برگزار شد، درگیر یک سری مباحثات شدند. این بحث ها، اگرچه در آن زمان تا حد زیادی مورد توجه عموم قرار نگرفت، آینده فیزیک را تعیین می کرد. در آنجا بود که آلبرت انیشتین به قول معروف «خدا با جهان تاس بازی نمی‌کند»، نیلز بور پاسخ داد: «انیشتین، به خدا نگو که چه کار باید بکند».

کنایه بور بسیار فراتر از یک خط هوشمندانه بود، اما نقطه عطفی در دنیای فیزیک به سمت جهان کوانتومی احتمالات بود تا جهان قطعی که اینشتین ترجیح می داد. این بحث به زودی بر شاگردان آنها، از جمله اروین شرودینگر، ورنر هایزنبرگ و بسیاری دیگر دامن زد. مفاهیمی که پیشنهاد می‌شد، ایده‌های عجیب و غریب – حتی عجیب – وحشیانه‌ای در مورد احتمال زنده بودن و مرده بودن گربه‌ها در یک زمان و ذرات پس از مشاهده خواص خود را داشتند. اگرچه تعداد کمی از افراد خارج از جامعه فیزیک توجه زیادی را به خود جلب کردند، اما برای کسانی که در آن باشگاه انحصاری بودند، این مانند تماشای مبارزات علی-فریزر بود، برخوردی از تایتان ها که مسیر تاریخ را تغییر می داد.

و در واقع این کار را کرد، اگرچه بیش از ربع قرن طول کشید. با این حال، با گذشت زمان، مهندسان به اندازه کافی از آنچه انیشتین و بور در مورد آن صحبت می کردند برای ایجاد برخی از اجزای اساسی مانند ترانزیستور و بعداً ریزتراشه فهمیدند. اینها، به نوبه خود، تأثیر خود را با تعداد بیشماری از مهندسان دیگر ایجاد کردند، که چگونگی اصلاح بیشتر آنها، تولید آنها را به صورت عمده و استفاده از آنها برای تولید محصولات بهتر کشف کردند.

حتی در آن زمان، یک دهه دیگر باقی مانده بود تا «مادر همه دموها»، که چندان یک پیشرفت نظری یا یک اختراع عملی نبود – ده‌ها تیم طول کشید تا نسخه انگلبارت از یک «کامپیوتر شخصی» کار کند. این یک تغییر در مفهوم بود. رایانه‌ها در آن زمان صرفاً ماشین‌های محاسبه‌کننده بودند، اما انگلبارت این پتانسیل را دید که آنها دستگاه‌های تعاملی هستند که می‌توانند «عقل انسان را تقویت کنند». او تصور می کرد که معماران از آنها برای طراحی ساختمان ها و متخصصان برای طراحی گزارش ها از آنها استفاده کنند.1 این، مانند مکانیک کوانتومی، در آن زمان عجیب به نظر می رسید، اما البته اکنون یک جنبه کاملاً عادی از زندگی روزمره است.

در زیراکس PARC، شاگردان انگلبارت، باب تیلور و آلن کی، توانستند نسخه‌ای از دیدگاه او را به سرعت ایجاد کنند. در سال 1973، آلتو ساخته شد و چند هزار دستگاه تولید شد، اما فقط کارکنان زیراکس از این ماشین‌ها استفاده کردند. در سال 1984 بود که استیو جابز و اپل مکینتاش را راه اندازی کردند و عموم مردم با چشم انداز انگلبارت آشنا شدند. جابز همچنین توانست اصلاحات بیشتری مانند ماوس بسیار ارزان تر و کاربرپسندتر و کتابخانه ای از فونت ها را اضافه کند. نسخه جابز نه تنها در دسترس بود، بلکه در واقع استفاده از آن سرگرم کننده بود!

مانند انگلبارت، موفقیت بزرگ جابز مهندسی نبود، بلکه چشم انداز بود. در حالی که زیراکس به دنبال ترکیب Alto با سایر نوآوری ها – مانند اترنت و چاپگر لیزری – در یک سیستم گران قیمت بزرگ بود که «دفتر آینده» را ایجاد می کرد، جابز محصول مصرفی را دید که مردم برای خانه های خود خریداری می کردند. اندکی بعد، مایکروسافت نرم افزار ویندوز خود را راه اندازی کرد که می توانست بر روی رایانه های شخصی ارزان قیمت اجرا شود، و قبل از اینکه مردم بدانند، انقلاب رایانه شخصی فرا رسیده بود.

با این حال، در سال 1987، زمانی که انقلاب رایانه‌های شخصی در اوج بود، اقتصاددان رابرت سولو اظهار داشت: «شما می‌توانید عصر رایانه را در همه جا ببینید، مگر در آمار بهره‌وری».2همانطور که قبلاً دیدیم، تا اواخر دهه 1990 – 30 سال پس از «مادر همه دموها» – تأثیر قابل اندازه‌گیری رایانه‌ها را دیدیم. چرا آنقدر طولانی؟

مشکل این است که کامپیوترها واقعاً هیچ کاری را به تنهایی انجام نمی دهند. مردم باید از آنها برای تغییر در کار صنعت یا رشته خود استفاده کنند، و این به چیزی بیش از یک تغییر در فناوری نیاز دارد – تغییر در رفتار نیاز دارد. مردم باید ببینند که چگونه فناوری می تواند مشکلات آنها را حل کند. برای مثال، اگر یک مدیر اجرایی عادت داشته باشد که یک منشی نامه‌ها و یادداشت‌هایش را تایپ می‌کند، بعید به نظر می‌رسد که به یک برنامه پردازش کلمه با استفاده آسان اهمیت دهد. و اگر او معتقد است که اعداد خرد کردن کاری است که بخش حسابداری باید انجام دهد، پس یک برنامه صفحه گسترده نیز برای او جذابیتی ندارد. تنها زمانی که مردم می بینند که چگونه فناوری می تواند به زندگی آنها ارزش بیافزاید، می تواند واقعاً تأثیر بگذارد.

البته صنعت کامپیوتر به‌طور غیرمعمول پیچیده است و برای اینکه فناوری اطلاعات تأثیر بگذارد، باید آن را پذیرفته و در سایر فرآیندهای پیچیده در بسیاری از زمینه‌ها و صنایع مختلف استفاده کرد. بنابراین ممکن است به نظر برسد که فناوری اطلاعات یک مورد استثنایی است که در آن مدتی طول می کشد تا سودمندی اکتشافات جدید مشخص شود.

اما داستان الکساندر فلمینگ را در نظر بگیرید، دانشمندی باهوش اما گاهی اوقات بی‌دقت، که پس از تعطیلات تابستانی در سال 1928 به آزمایشگاه خود بازگشت. او به محض ورود متوجه شد که باکتری‌هایی که در حال رشد بود توسط یک قارچ مرموز آلوده شده بودند. تمام مستعمرات سر راه خود را ریشه کن کرد و هفته ها کار را نابود کرد.

اکثر مردم به سادگی از نو شروع می کردند، اما فلمینگ تمرکز خود را از باکتری به خود قارچ تغییر داد. ابتدا، او کپک را به عنوان Penicillium rubrum شناسایی کرد*و ماده کشنده باکتری را که از آن ترشح می شود “پنی سیلین” نامید. سپس او آن را در برابر انواع مختلف باکتری آزمایش کرد تا مطمئن شود که اولین آلودگی تصادفی اتفاقی نبوده است. فلمینگ ظاهراً در یک سکته مغزی زمینه جدیدی از آنتی بیوتیک ها را ایجاد کرده بود. حداقل، داستان معمولاً اینگونه است.3

با این حال، حقیقت بسیار متفاوت است. پس از اینکه فلمینگ نتایج را در یک مجله علمی منتشر کرد، کشف او برای یک دهه کامل مورد توجه قرار نگرفت. در سال 1939 بود که یک تیم کاملاً متفاوت به رهبری هاوارد فلوری، آسیب شناس و ارنست چین، یک بیوشیمی، مقاله فلمینگ را کشف کردند و بلافاصله اهمیت آن را درک کردند. فلوری در آن زمان رئیس دانشکده آسیب شناسی ویلیام دان در آکسفورد بود و تیم بزرگی را با مهارت های مختلف در اختیار داشت، از جمله نورمن هیتلی، که در ساختن دستگاه های پیچیده از مشکلات روزمره و اهدافی که پیدا می کرد مهارت داشت. اطراف آزمایشگاه

همانطور که مشخص شد، این سه ترکیب عالی از مهارت ها برای حل مشکل پنی سیلین را داشتند. برخلاف افسانه‌های پیرامون الکساندر فلمینگ، کشف او نمی‌توانست کسی را درمان کند. در حالی که “آب کپک” ترشح شده توسط قارچ پنی سیلین می تواند باکتری ها را در آزمایشگاه بکشد، برای درمان بیماران کاملا بی فایده بود. (تصور کنید که با یک عفونت به پزشک مراجعه کرده اید و به شما گفته می شود که قصد دارد مقداری “آب میوه” را از قارچ بیرون بیاورد و به شما تزریق کند.)

مشکل پنی سیلین دو طرف بود. اولاً، بسیار ناپایدار بود و هیچ‌کس نمی‌دانست چگونه آن را جداسازی، تصفیه و به شکلی پایدار ذخیره کند. دوم، ساختن آن از نظر کمیت بسیار دشوار بود. Chain، یک بیوشیمی دان درجه یک، چگونگی حل اولین مشکل را کشف کرد و یک شکل پایدار از پنی سیلین را ایجاد کرد که می تواند در یک محیط بالینی استفاده شود. سپس هیتلی روی مشکل دوم کار کرد و یک دستگاه تخمیر را از اجسامی که از اطراف آزمایشگاه جمع آوری کرده بود ساخت.

سپس تیم آزمایش بر روی موش هایی که با دوزهای زیادی از باکتری استرپتوکوک آلوده شده بودند، شروع کردند. پس از 16 ساعت، همه 25 موش که هیچ درمانی دریافت نکردند مردند، اما 10 روز بعد، 24 موش از 25 موش تحت درمان با پنی سیلین در سلامت کامل بودند.4با توجه به این واقعیت که در آن زمان هیچ درمان موثری برای عفونت باکتریایی وجود نداشت، این نتایج شگفت‌آور بود! به زودی فلوری و تیمش شروع به جستجوی سوژه انسانی برای آزمایش پنی سیلین کردند.

آنها یک شرکت کننده مشتاق را در آلبرت الکساندر، پاسبان 44 ساله پیدا کردند که به دلیل خراشیدگی که در باغ گل رز خود کار می کرد، عفونت شدیدی داشت. زمانی که تیم فلوری او را پیدا کرد، او در آستانه مرگ بود. با این حال، یک روز پس از دریافت واکسن های پنی سیلین، الکساندر بهبود چشمگیری را نشان داد. تب او به حد طبیعی رسید، ورم کاهش یافت و به نظر می رسید که در راه بهبودی است. متأسفانه، ذخایر پنی سیلین فلوری به زودی تمام شد، عفونت برگشت و پاسبان الکساندر در نهایت حدود یک ماه پس از شروع درمان درگذشت.

واضح است که پنی سیلین باید در مقادیر انبوه تولید می شد و این بسیار فراتر از توانایی های آزمایشگاه آکسفورد بود. برای فلوری تلاش دائمی بود تا بودجه آزمایشگاهش را برای عملیات عادی تامین کند، خیلی کمتر پول اضافی برای توسعه پیدا کند. بدتر از آن، جنگ جهانی دوم آغاز شده بود، و با وجود نتایج باورنکردنی که آزمایشگاه او نشان می داد، جذب بودجه حتی سخت تر می شد. فلوری که در آستانه یکی از بزرگترین اکتشافات قرن بیستم بود، نتوانست حمایت لازم را برای پیشبرد آن بیشتر به دست آورد.

خوشبختانه، او نتایج خود را با شخصی که در بنیاد راکفلر می‌شناخت به اشتراک می‌گذاشت، و سازمان نشان داد که مایل است بودجه بیشتری برای تحقیق در مورد روش‌های تخمیر جدید که می‌تواند دارو را به تولید انبوه برساند، فراهم کند. فلوری و هیتلی به ایالات متحده پرواز کردند و با همکاری با آزمایشگاه های آمریکایی، دو اکتشاف دیگر انجام دادند. اولین مورد این بود که تخمیر پنی سیلین، 6 مورد دوم این بود که آنها یک سویه از قالب را پیدا کردند که بعداً به عنوان Penicillium chrysogenum شناخته شد، که بسیار قوی تر از نمونه ای بود که برای اولین بار در آزمایشگاه فلمینگ شناسایی شد.7 این‌ها پیشرفت‌های بزرگی بودند، اما آنها همچنان به دسترسی به امکانات صنعتی در مقیاس صنعتی برای تولید منابع بزرگ به‌صورت مداوم نیاز داشتند.

سرانجام، در سال 1943، با شعله ور شدن جنگ جهانی دوم، هیئت تولید جنگ، 21 شرکت را برای تولید لوازم پنی سیلین برای تلاش جنگ استخدام کرد و جان هزاران بی شماری را نجات داد. تنها پس از جنگ، در سال 1945 – تقریباً دو دهه پس از کشف اولیه فلمینگ – پنی سیلین در دسترس عموم قرار گرفت.

* * * * *

ما تمایل داریم که نوآوری را به‌عنوان برخاسته از یک فلاش درخشان تصور کنیم، اما حقیقت این است که این یک فرآیند طولانی است که شامل کشف یک بینش، مهندسی یک راه‌حل و سپس دگرگونی یک صنعت یا زمینه می‌شود. این تقریباً هرگز توسط یک شخص یا حتی در یک سازمان به دست نمی آید. برای درک واقعی نوآوری، باید آن را به بخش های تشکیل دهنده آن تقسیم کنیم: کشف، مهندسی و تحول. هر یک از اینها به تخصص، قابلیت ها و فرآیندهای متمایز نیاز دارد، بنابراین باید به هر کدام متفاوت برخورد کنیم.

کشف بینش های جدید

علم یک فرآیند کشف است و بنابراین اغلب بیشتر عاشقانه است تا عملی. همانطور که ماری کوری می گوید: “یک دانشمند در آزمایشگاه خود یک تکنسین صرف نیست: او همچنین کودکی است که با پدیده های طبیعی روبرو می شود که او را به گونه ای که انگار افسانه ها هستند تحت تاثیر قرار می دهد.”8دانشمندان بزرگ اساساً رویاپردازان بزرگی هستند. به همین دلیل است که تا همین اواخر، دانشمندان عموماً افراد توانمندی بودند. از نظر تاریخی، تنها کسانی بودند که منابع و اوقات فراغت داشتند که می توانستند اشتیاق خود را برای کشف دنبال کنند. اکثر دانشمندان، حتی امروزه، به دنبال نتایج عملی کار خود نیستند یا انتظار آن را ندارند. بلکه برای گسترش افق ها تلاش می کنند.

محصول کار معمولی علم مجموعه ای از مقالات و سخنرانی است که اکثر مردم هرگز نمی خوانند و نمی شنوند. حتی اکتشافات تاریخی مانند فیزیک انیشتین و بور در زمان کشف هیچ فایده عملی ندارند. آنها اکتشاف هستند، نه اختراع.

این یکی از دلایلی است که تعداد کمی از مشاغل در تحقیقات بنیادی سرمایه گذاری می کنند. دیگری به عنوان مشکل تطبیق پذیری شناخته می شود. به بیان ساده، یک کشف بنیادی در زمینه‌ای مانند مکانیک کوانتومی پیامدهای بسیار گسترده‌ای دارد، بنابراین بعید است که یک شرکت واحد که در تحقیقات اکتشافی سرمایه‌گذاری می‌کند، بتواند تمام منافع حاصل از تلاش‌های خود را به دست آورد.

با این حال، تحقیقات بنیادی کلید موفقیت نوآوری است. برای درک چگونگی، کافی است به آیفون نگاه کنید. مطمئناً، این توسط اپل ساخته شده است، یک تجارت سودجو، اما با نگاهی عمیق تر خواهید دید که تقریباً تمام فناوری پایه از برنامه های تحقیقاتی با بودجه فدرال بیرون آمده است. معماری برنامه ذخیره شده اولیه – معماری فون نویمان – در موسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون برای کمک به توسعه بمب هیدروژنی توسعه یافت. باتری لیتیوم یونی از تحقیقات انجام شده توسط وزارت انرژی تهیه شده است. GPS و اینترنت هر دو توسط وزارت دفاع توسعه داده شده اند و سیری، دستیار شخصی هوشمند آیفون نیز توسعه یافته است. عملا تنها چیزی که توسط دولت ایالات متحده ایجاد نشده است، شبکه جهانی وب است که در سرن اختراع شد و توسط اتحادیه اروپا تامین مالی شد.9

این تصادفی نیست، بلکه بخشی از یک طراحی بزرگتر است که ریشه در آستانه جنگ جهانی دوم دارد. وانوار بوش، یک آکادمیک، مهندس و کارآفرین برجسته (او یکی از بنیانگذاران ریتون است که امروز یک تجارت 20 میلیارد دلاری است)، رئیس جمهور روزولت را متقاعد کرد که گلوله ها و بمب ها به تنهایی برنده جنگ نیستند. او استدلال کرد که ایالات متحده همچنین باید دانشمندان خود را برای توسعه تسلیحات پیشرفته تر بسیج کند. روزولت بلافاصله پس از مشاهده نظر خود، دفتر تحقیقات علمی و توسعه (OSRD) را تأسیس کرد و بوش را مسئول آن کرد.

به عنوان رئیس OSRD، وانوار بوش، دولت را به سمت کسب و کار علمی هدایت کرد و پروژه‌های تحقیقاتی عظیمی را تأمین مالی کرد که منجر به توسعه فیوز مجاورت، رادار، و معروف‌ترین آنها، بمب اتمی شد. این آژانس همچنین دستی در شرکت های دارویی قوی برای تولید پنی سیلین داشت. شکی نیست که برنامه‌های OSRD تأثیر عمیق، اگر نگوییم تعیین‌کننده، بر نتیجه جنگ جهانی دوم داشتند.

در سال 1944، با مشخص شدن نتیجه جنگ، این سوال مطرح شد که در زمان صلح، بودجه علمی باید به چه شکل باشد. پرزیدنت روزولت، درست قبل از مرگش، از بوش خواست تا گزارشی درباره نحوه سازماندهی بودجه آینده برای علم بنویسد. آن گزارش به نام علم، مرز بی پایان، در سال 1945 به رئیس جمهور هری ترومن ارائه شد. این گزارش تشکیل یک آژانس دولتی جدید را برای هدایت بودجه دولتی برای تحقیقات اساسی پیشنهاد کرد. بوش استدلال خود را چنین بیان کرد:

تحقیقات پایه منجر به دانش جدید می شود. سرمایه علمی را فراهم می کند. صندوقی را ایجاد می کند که باید کاربردهای عملی دانش از آن استخراج شود. محصولات جدید و فرآیندهای جدید کاملاً رشد یافته به نظر نمی رسند. آنها بر اصول جدید و مفاهیم جدید بنا شده اند، که به نوبه خود با تحقیق در ناب ترین قلمروهای علم به سختی توسعه می یابند.10

بیانیه عمیقی بود. بوش استدلال می کرد که سخت کوشی و سخت کوشی برای ایجاد رفاه کافی نیست. شما همچنین باید دانش جدیدی در مورد نحوه عملکرد جهان کشف کنید. او همچنین به طور متقاعدکننده استدلال کرد که بودجه دولتی برای تحقیقات پایه کلید رقابت ملی است، نوشت: “باید جریانی از دانش علمی جدید وجود داشته باشد تا چرخ‌های شرکت خصوصی و دولتی را بچرخاند.” پیشنهاد او شامل مشارکت دولت، دانشگاه و صنعت خصوصی بود.

بوش خاطرنشان کرد که بیشتر تحقیقات انجام شده در صنعت و دولت، ماهیت کاربردی دارند تا نظری. او همچنین استدلال کرد که بدون بودجه قوی برای تحقیقات پایه برای گسترش مرزهای دانش، پیشرفت در کاربردهای فنی محدود می شود و امنیت ملی، سلامت و رفاه اقتصادی ما را به خطر می اندازد. معماری مورد نظر او به جای اینکه در داخل دولت یا صنعت، تحقیقات را در موسسات بیرونی تامین مالی کند. کمک های مالی به جای سالانه برای ایجاد ثبات به صورت چند ساله اعطا می شود و تحقیقات به طور آشکار منتشر می شود تا از انتشار دانش اطمینان حاصل شود. این گزارش به طور مستقیم منجر به ایجاد بنیاد ملی علوم (NSF) و به طور غیرمستقیم به سایر تلاش‌های علمی مانند آژانس پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی (دارپا)، مؤسسه ملی بهداشت (NIH)،

* * * * *

امروزه تقریباً هر صنعتی که می‌توانید تصور کنید، با دیدگاه بوش شکل گرفته است. همانطور که در بالا ذکر شد، تلفن‌های هوشمند عمدتاً بر اساس فناوری‌های دارای بودجه فدرال ساخته می‌شوند، و همینطور دیگر محصولات فناوری اطلاعات. بسیاری از داروهای پرفروش که در نیم قرن گذشته ساخته شده اند، از تحقیقاتی نشأت می گیرند که توسط NIH تأمین مالی شده است. گوگل خود به عنوان یک پروژه با بودجه NSF شروع به کار کرد.

بنابراین در حالی که تعداد کمی از ما زمان زیادی را صرف فکر کردن در مورد تحقیقات بنیادی می کنیم، اما برای فرآیند نوآوری کاملاً ضروری است. همانطور که در خواهیم دیدفصل 9، تلاش های جدیدی برای ادغام تلاش های دانشمندان محقق با تلاش های سایر نوآوران در حال انجام است.

مهندسی راه حل های جدید

در حالی که محققان افق ها را با کشف پدیده های جدید گسترش می دهند، مهندسان از این پدیده ها برای ایجاد راه حل های جدید برای مشکلات مهم استفاده می کنند. در این مرحله است که اکتشافات علمی را بالقوه مفید تشخیص می دهیم.

با این حال این رابطه هرگز مستقیم یا یک به یک نیست زیرا فناوری های مفید در واقع ترکیبی از ایده ها هستند. برای مثال، رایانه‌های امروزی بدهی بزرگی به انیشتین و بور دارند، اما همچنین به قضایای گودل، کار آلن تورینگ روی یک رایانه جهانی و نظریه اطلاعات کلود شانون، فقط به چند مورد اشاره می‌کنیم. اغلب رشته وقایع طولانی و ضعیف است.

یک کارآفرین یا مدیر اجرایی شرکت باید کوه های تحقیقاتی را غربال کند تا اکتشافات نادری را که می تواند منجر به یک محصول بادوام شود، شناسایی کند. حتی در آن زمان، مقدار زیادی از پالایش باید انجام شود. بازارها باید آزمایش شوند، روش‌های تولید ابداع شود، پیچیدگی‌های توزیع برطرف شود، و حتی پس از آن، اکثر محصولات جدید در بازار با شکست مواجه می‌شوند.

چگونه یک کشف مبهم به یک پیشرفت سرطان تبدیل شد

برای درک اینکه تبدیل کردن یک کشف به یک محصول قابل فروش چقدر دشوار است، بیایید به ایمونوتراپی سرطان نگاهی بیندازیم، یک روش درمانی پیشرفته که مجله Science آن را “پیشرفت سال برای سال 2013” نامیده است.11نتایج اولیه نشان می دهد که می تواند عمر بیماران سرطانی لاعلاج را برای سال ها، اگر نه برای مدت نامحدود، افزایش دهد. بسیاری از آنها به زندگی عادی و ظاهراً بدون سرطان ادامه می دهند. ایمونوتراپی به طور گسترده ای چیزی کمتر از یک درمان معجزه آسا در نظر گرفته می شود.

اگرچه، به عنوان یک کشف مبهم توسط برخی از محققان فرانسوی که در سال 1987 یک گیرنده ناشناخته قبلی به نام CTLA-4 را یافتند، آغاز شد. یک دانشمند آمریکایی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، جیمز آلیسون، فکر می کرد که این مولکول تازه کشف شده ممکن است نقش برجسته ای در آنچه که کار زندگی او شده بود، داشته باشد.

آلیسون در دوران تحصیلات تکمیلی شیفته سیستم ایمنی شده بود. او به من گفت: «سلول های T به تازگی کشف شده بودند. من فقط مجذوب کل ایده آن بودم. این سلول‌ها فقط می‌چرخند و چیزها را برای شما می‌کشند و به شما آسیب نمی‌رسانند.» پس از دریافت دکترای خود در بیوشیمی از دانشگاه تگزاس در آستین در سال 1973، آلیسون شروع به تحقیق در مورد عملکرد مرموز سیستم ایمنی کرد.

در آن زمان، اطلاعات کمی در مورد نحوه مبارزه بدن ما با بیماری ها وجود داشت، که کشف سلول های T را بسیار جذاب کرد. چگونه این سلول ها تصمیم می گیرند به چه چیزی حمله کنند و چه چیزی را تنها بگذارند؟ چه چیزی باعث می‌شود که بدن ما از یک اکوسیستم آرام، با سلول‌های خودمان که به طور مسالمت‌آمیز با میلیون‌ها باکتری همزیست که برای سلامتی ما مفید هستند، به منطقه جنگی با جنگجویان سلول T که برای ریشه‌کن کردن مزاحمان ناخواسته مسلح می‌شوند، برود؟ چگونه بین دوست و دشمن تفاوت قائل می شوند؟ زمانی که آلیسون برای اولین بار وارد این رشته شد، هیچ کس پاسخ هیچ یک از این سؤالات را نمی دانست، و همین باعث شد که آن را به چنین حوزه هیجان انگیزی تبدیل کند.

با ورود اکتشافات جدید، قطعات پازل شروع به جمع شدن کردند. بیشتر اوقات، سیستم ایمنی بدن ما تا حد زیادی غیرفعال است و سلول های T بسیار کمی در گردش هستند. اما هنگامی که یک مزاحم مخرب شناسایی می شود، وارد عمل می شود. یک مولکول (به نام B7)، به عنوان سوئیچ احتراق عمل می کند و سیستم را آماده می کند. دیگری (به نام CD28) به عنوان پدال گاز عمل می کند. مانند یک ماشین مسابقه ای که از یک پیت استاپ خارج می شود، سطح شتاب بسیار زیاد است – بدن ما می تواند از داشتن تنها چند ده سلول T تخصصی به صدها هزار سلول در عرض چند روز برسد.

اولین موفقیت بزرگ آلیسون کشف ساختار CD28 (پدال گاز) بود، بنابراین کشف گیرنده CTLA-4 توسط محقق فرانسوی که از نظر ساختاری مشابه CD28 بود، مورد توجه وی قرار گرفت. آیا ممکن است سیستم ایمنی دو پدال گاز داشته باشد؟ آیا آنها برای مبارزه با انواع مختلف مهاجمان مورد استفاده قرار می گرفتند، یا با هم کار می کردند تا سیستم ایمنی را به هایپردرایو بفرستند؟ این سوالات بی پایان توسط دانشمندان مورد بحث قرار گرفت.

نمایش ادامه مطلب
برچسب:
نظرات کاربران
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “نقشه راه استراتژیک نوآوری (کتاب الکترونیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

پرسش و پاسخ

    برای ثبت پرسش، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید

    نقد و بررسی